در سال 1361 جنگ تحمیلی هر روز شعله ورتر می شد و صدام رییس دولت بعث عراق برای مانور سیاسی از برپایی کنفرانس غیرمتعهدها سخن می گفت و از مدتها قبل به کمک آمریکا بغداد را به دژ نفوذناپذیری تبدیل کرده و تبلیغات وسیعی به راه انداخته بود تا حدی که برای سران غیرمتعهد بنزهای سفارشی اش را روی اتوبانهای نوساز بغداد راه انداخت . از یک طرف هم مدام تبلیغ می کردند که ایران نمی تواند بغداد را ناامن کند در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی ـ سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تاسیسات پالایشگاهی « الدوره » در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست غیرمتعهدها جلوگیری شود. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ 20/4/1361ماموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن نماید.

دوران باید بغداد را ناامن می کرد. از مرز می گذشت میان رادار دشمن به حرکت ادامه می داد و آسمان بغداد را تهدید میکرد. خیلی عجیب است که یک هواپیما برود و یک کشور را آنهم با جدیدترین تجهیزات به هم بزند. شهید دوران در نامه های مربوط به این ماموریت مقابل اسم پدافندهای مختلفی که عراق از کشورهای اروپایی خریداری کرده بود نوشته است : نود درصد احتمال برگشت نیست .

شهید سرلشکر عباس دوران در سال 1329 در شهر شیراز دیده به جهان گشود . دوران کودکی نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند . وی پس از اخذ دیپلم در سال 1349 به خدمت مقدس سربازی میرود و بعد از بازگشت به دلیل علاقه ای که به یادگیری فن خلبانی و خدمت به میهن دارد در 1351 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش می شود . پس از طی نمودن دوره مقدماتی پرواز در ایران برای ادامه تحصیل و فراگیری دوره تکمیلی خلبانی به کشور امریکا اعزام گردید. با توجه به استعداد فوق العاده در کمترین زمان موفق به اخذ نشان و گواهینامه خلبانی شده و به ایران بازمی گردد و با درجه ستواندومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به خدمت میشود. هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز شد وی در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیات فرماندهی پایگاه سوم شکاری (شهید نوژه ) انجام وظیفه می کرد.

ابلاغ ماموریت:


۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ ساعت ۱۰ صبح – معاونت عملیات نیروی هوایی

سرهنگ بهرام هشیار معاون عملیات نیروی هوایی و رییس گروه طرح هایی تاکتیکی با عجله وارد دفتر کار خود شد و خطاب به یکی از اعضای دفتر گفت : به همه اعضای گروه طرح ابلاغ کنید تا ساعتی دیگر در اتاق جنگ حاضر شوند. در ضمن به فرمانده جنگال و فرمانده پدافند هوایی هم ابلاغ کنید حتما در این جلسه حاضر شوند.

ساعتی نگذشته بود که همه اعضای گروه طرح های تاکتیکی در دفتر جنگ، گرد هم آمدند.

هشیار که از حضور به موقع و وقت شناسی اعضای گروه راضی و خرسند به نظر میرسید،ضمن خوشامد گویی به اعضا گفت: قبل از هرچیز لازم است که رضایت کامل شورای عالی دفاع و فرماندهی نیروهای سه گانه ارتش و فرماندهان سپاه و بسیج و نیروهای مردمی را از پیروزی های به دست آمده اخیر که نتیجه اقدامات قابل تحسین کارشناسان نیروی هوایی  در طرح ریزهای عملیاتی آفندی و پدافندی، همچنین ضربات کوبنده خلبانان این نیروهای سطحی در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس بوده، به اطلاع شما فرماندهان و طراحان عملیات برسانم.

همکاران گرامی، همان طور که میدانید رکن اساسی هر طرح نظامی در اجرا، بر میزان اطلاعات به دست آمده و آگاهی کامل از توانایی ها و محدودیت ها، تجمع و تمرکز نیروها، ترکیب و ترتیب قوا،جابجایی هاو تحرکات دشمن و دهها شاخص اطلاعاتی دیگر استوار است و همان گونه که مطلع هستید این مهم در نیروی هوایی با عکسبرداری هوایی و شناسایی تاکتیکی هواپیماهای شکاری بر فراز مناطق اشغالی و عقبه جبهه ها اجرا میشود. البته به دست آوردن این اطلاعات چندان کار ساده ای نیست . در این موارد نقش هواپیماهای رهگیر به منظور پوشش هوایی منطقه نقش بسزایی است،چرا که این اقدام توام با حضور هواپیماهای سوخت رسان و هواپیماهای شناسایی الکترونیکی با کمک ایستگاه های رادار و شنود و شناسایی الکترونیکی به صورت یک گروه هماهنگ عملیاتی بهره برداری می شود تا ضمن اجرای ماموریت،سلامت پرواز هواپیماهای عکسبردار تامین شود.

طراحی و اجرای چنین عملیاتی واقعا کار دشواری است و ضعف در هر یک از این سیستم ها می تواند لطمات جبران ناپذیری به همراه داشته باشد.این طرح با تلاش،صبر،تحمل و زحمت طاقت فرسای شما عزیزان با دقت زیادی تهیه می شود که من هم به نوبه خود از زحمات شما کارشناسان و فرماندهان محترم تشکر می کنم.

اقدامات خوب و بی نظیر شما در طرح ریزی عملیاتی و پوشش خوب هوایی برای هواپیماهای عکس بردار از مناطق عملیاتی باعث شده که عکس های هوایی بی نظیری از مراکز تجمع دشمن،کارخانه های اسلحه سازی، پالایشگاه ها، پل های ارتباطی کارخانه پتروشیمی و… تهیه شود که ما هم به محض انجام عملیات عکس برداری و آماده شدن فیلم ها در کمترین زمان ممکن برای تفسیر عکس ها و برداشت اطلاعات تاکتیکی مورد نیاز نیروهای سطحی،جهت اتخاذ تصمیمات عملیاتی در اختیار فرماندهان جنگ قرار دادیم.نیروهای سطحی هم به نحو بسیار شایسته ای از این تصاویر با ارزش استفاده می کنند که در همین زمینه جا دارد از تمامی خبانان به ویژه هواپیماهای شناسایی و تاکتیکی تشکر و قدردانی کنم.

اما عزیران،از این که خواستم به طور سریع در اینجا حضور پیدا کنید،موضوعی است که ساعاتی پیش به ما گذارش شده و باید به اطلاع شما همکاران خوبم برسانم. علاوه بر آن انجام عملیات ویژه ای است که ریاست محترم شورای عالی دفاع از نیروی هوایی خواسته است که باید در کوتاه ترین زمان ممکن این عملیات انجام شود.جریان به این ترتیب است که عرض می کنم.

همان طور که خبر ها آمده بود، با توجه به تجاوز اخیر ارتش اسرائیل به جنوب لبنان و همزمان با شکست سنگین مزدوران بعثی از رزمندگان اسلام،صدام در یک ترفند  هماهنگ با استکبار جهانی اعلام کرده است به منظور رویارویی با ارتش اسرائیل نیروهایش را از باقیمانده سرزمین های اشغالی در خاک ایران خارج می کند.

اما همگی شما می دانید که این دروغ و فریبی بیش نیست و در حقیقت  یک عقب نشینی تاکتیکی است و صدام با این حربه تبلیغاتی خواسته است سرپوشی بر جنایت ها و شکست هایی پی در پی ارتش خود بگذارد. چرا که در چهار جنگ گذشته اعراب و اسرائیل رژیم  بعثی عراق هیچ گونه حمایتی از اعراب به عمل نیاورده و خود او بی شک مزدور استکبار و صهیونیسم جهانی است که با حمایت و چراغ سبز آمریکا به کشور حمله کرده است.

همکاران،صدام مصمم است اجلاس سران ((غیر متعهدها)) را که قرار است در ماه سپتامبر در بغداد برگزار شود، به رخ ایران بکشد و از نظر سیاسی ایران را محکوم و ننزوی سازد.

عزیزان برابر اطلاعات رسیده،متاسفانه روش های دیپلماتیک و رایزنی با کشورهای عضو جنبش عدم تعهد تا کنون به نتیجه مطلوبی نرسیده و نظر مقامات و مسئولان امنیتی کشور این است که با نا امن کردن آسمان بغداد باید به هر نحو ممکن از برگزاری اجلاس سران غیر متعهدها در این کشور جلوگیری شود. این ماموریت باید در تقدم نخست برنامه های اجرایی نیروی هوایی قرار گیرد و اگر ضرورت یابد حتی برای چندین بار نیز تکرار شود تا در نهایت به نتیجه مطلوب برسد.

نگاه متعجبانه کارشناسان گروه طرح و برنامه به یکدیگر نشان از حساسیت و اهمیت موضوع می داد.

در این گروه ۱۰ نفره، تنی چند از مجرب ترین و خبره ترین کارشناسان و خلبانان حضور دارند. اینان در طول جنگ همه روزه در کنار یکدیگر گرد هم آیند و به فراخور حال و متناسب با اوضاع جبهه ها و یا با دریافت امریه های شورای عالی دفاع،طرح ها و نقشه های عملیاتی را در حداقل زمان ممکن بر اساس اطلاعات رسیده از سوی فرماندهان و تجزیه و تحلیل عکس های هوایی هواپیماهای شناسایی(R  F4) و دریافت اطلاعات از طریق شبکه گسترده ایستگاه های رادار و پست های شنود الکتریکی و رادیویی،فراگ پروازی را تهیه کرده و در حداقل زمان ممکن برای اجرا به پایگاه های مورد نظر ابلاغ می کنند.

اما این ماموریت از نظر کارشناسان گروه،ویژه و استثنایی محسوب می شد زیرا این عملیات هوایی برون مرزی،خط مشی و راهبرد سیاسی دشمن را بچالش می کشید و هدف قرار می داد و برای شکست سیاسی تبلیغی رژیم بعثی عراق و حامیانش در لغو اجلاس سران جنبش غیر متعهد ها  بهترین گزینه بود. حساسیت موضوع و اجتناب ناپذیر بودن ماموریت در آن شرط حاد و ویژه، تصمیم و عزم راسخ  مقامات مملکتی و فرماندهی نیروی هوایی همگی باعث شده بود تا به این خواسته جامعه عمل پوشانده شود.

چون بغداد از پدافند هوایی فوق العاده قوی برخوردار بود و صدام نیز در تبلیغات پر سرو صدا و دائمی اش آن را با مسکو در جنگ جهانی دوم مقایسه می کرد. وجود آتشبارهای ضدهوایی موشک های سام۲ ، سام۳ ، سام۶ ، سام۷ و همچنین موشک های مدرن و دقیق(( کروتال )) و (( رولند )) فرانسوی و هواپیماهای رهگیر میگ ۲۳ و ۲۵ و وجود هواپیماهای میراژ فرانسوی در شهر بغداد و حوالی آن که محافظت دائمی از فضای شهر بغداد را بر عهده داشت،شرایط نفوذ و عبور از شبکه پدافند هوایی و حمله به هدفی معین و خاص را امری تقریبا نا ممکن و باز گشت سالم هواپیماهای عمل کننده را چیزی شبیه به معجزه می کرد. این موضوع را مسئولین به خوبی دریافته بودند. هریک از کارشناسان بر اساس تجارب و تخصص خود با بررسی نقشه های هوایی راه کاری را در جلسه  مطرح و به اطلاع دیگر حاضران می رساند که این بحث ها با نظرات موافق و مخالف دیگر کارشناسان مواجعه می شد.این گفتگوها به مدت شش ساعت  به طول انجامید و سرانجام آخرین تصمیمات در گروه طرح و برنامه ستاد نیرو در تهران گرفته شد.

از میان همه مواضع موجود در بفداد (( پالایشگاه الدوره )) بهترین هدف تشخیص داده شد و پس از بررسی های لازم و تهیه فرم های مخصوص و اصلاح و بازنگری نقشه های عملیاتی و اعمال آخرین نقطه نظرات، برای تصویب نهایی به دفتر فرماندهی نیروی هوایی ارسال شد. ایشان هم پس از مطالعه طرح و بررسی جامعیت آن، اجرای ماموریت را تصویب و پس از هماهنگی های لازم دستور آن را به یکی از مهم ترین پایگاه های که در جنگ نقش کلیدی داشت ابلاغ کرد.

سیاسی ترین حمله هوایی تاریخ ایران با این نامه محرمانه کلید خورد .

 از اون جایی که حساسیت فوق العاده ای نسبت به اخبار دفاع مقدس و حملات هوایی دارم ، خبر که به قلم دوست فرهیخته ام جناب " جعفر محمدی " مدیر محترم سایت عصر ایران بود رو خوندم : البته خیلی از رسانه های معتبر برای مخاطبان خویش نوشته ذیل را منتشر کردند که می خوانید:

عصرایران؛ جعفر محمدی- اجلاس عدم تعهد ، هر چند امروز به دلیل میزبانی کشورمان ، برای ایرانی ها اهمیت دارد اما پیش از این نیز ، یک بار در کانون توجه مردم ایران قرار گرفته بود، زمانی که قرار بود بغداد میزبان سران عدم تعهد باشد ، آن هم در بحبوحه جنگ ایران و عراق! برای حکومت صدام حسین که در سوم خرداد 1361 ، خرمشهر را از دست داده و ضربه ای حیثیتی در جنگ و جهان خورده بود ، بسیار مهم بود که با میزبانی بزرگ ترین نهاد بین المللی بعد از سازمان ملل ، به ترمیم وجهه خود بپردازد. از این رو ، بغداد خود را مهیای برگزاری اجلاس می کرد و این در حالی بود که ایران ، می کوشید با تبلیغ ناامن بودن پایتخت عراق به دلیل وضعیت جنگی ، مقامات کشورها را از سفر به عراق بازدارد و اجلاس بغداد را منتفی کند. با این حال، ماشین تبلیغاتی و سیاسی صدام که از پشتوانه قدرت های بزرگ هم برخوردار بود ، گوی سبقت را ربود و قرار شد اجلاس در بغداد تشکیل شود. عراقی ها ، ادعا می کردند که بغداد به حدی امن است که حتی یک پرنده هم بدون اجازه آنها نمی تواند در آسمانش پرواز کند. آنها حتی از مسوولان کشورهای عدم تعهد خواستند تا کارشناسان امنیتی خود را به بغداد بفرستند و از نزدیک شاهد امنیت مثال زدنی آن باشند! زمان اجلاس نزدیک می شد و تلاش های ایران ثمر بخش نبود. همه در تهران به دنبال راهی برای ضربه زدن به دشمن بودند ؛ تا این که پیشنهادی محرمانه از وزارت خارجه به ریاست جمهوری رسید و خیلی زود مقدمات اجرایی کردنش در دستور کار مقامات عالی نظام قرار گرفت. در نامه با تأکید بر اهمیت اجلاس ، تلاش های عراق در این باره و تصریح به این که اهمیت این موضوع از "خرمشهر" کمتر نیست ، آمده بود: "سرنوشت محل برگزاری کنفرانس را یک حرکت نظامی می تواند روشن کند."

 

این سند اخیرا در کتاب "ایران و جنبش عدم تعهد به روایت اسناد، از باندونگ تا تهران" توسط انتشارات ریاست جمهوری (نشر جمهور ایران) منتشر شده است.

به زودی طرح حمله آماده شد: بمباران بغداد.

این در حالی بود که بغداد در حصاری از موشک های ضدهوایی قرار داشت و ارتش صدام ، حق داشت به امنیت پایتخت ببالد. اما 6 خلبان ، ریسک سیاسی ترین حمله هوایی تاریخ کشورشان را پذیرفتند، بدین ترتیب سه هواپیمای اف - 4 به پرواز درآمدند ، دو هواپیما از مرز گذشتند و به سمت بغداد رفتند و سومی بر فراز مرز ماند تا در صورت نیاز به کمک اقدام کند. بدین ترتیب در روز سی ام تیر 1361 ناگهان غرش هواپیماهای ایرانی در آسمان بغداد ، چشم ها را متوجه آسمان کرد. هواپیمای ایرانی بمباران را آغاز کردند و از جمله پالایشگاه الدوره را هدف قرار دادند ؛ همزمان ، هزاران گلوله ضدهوایی و ده ها موشک به سمت هواپیمای آنها شلیک شد و یکی از این موشک ها ، به دم هواپیمای عباس دوران و منصور کاظمیان اصابت کرد.

دوران از کاظمیان خواست که با چتر نجات بیرون بپرد و با فشردن دکمه خروج اضطراری کابین کمک خلبان ، او را با چتر نجات ، از هواپیما بیرون انداخت. دوران بعد از آن که خیالش از بابت همرزمش راحت شد ، هواپیمای نیمه سوخته اش را که نه بمبی داشت و نه موشکی ، به سمت هتل قرق شده ای که قرار بود میزبان اجلاس عدم تعهد باشد هدایت کرد و لحظاتی بعد، آنچه بر جای ماند ، هتل ویران اجلاس بغداد بود و هواپیمایی تکه تکه و البته پیکر سوخته شده عباس دوران. خبر این حمله هوایی و انهدام هتلی که قرار بود محل اقامت سران باشد ، به سرعت در جهان پیچید و نتیجه هم کاملاً مشخص بود: میزبانی از عراق پس گرفته شد ؛ حیثیت سیاسی حکومت بغداد نیز بمباران شده بود!

بیست سال بعد ، در تابستان گرم 1381 ، از شهید عباس دوران ، تکه ای از استخوان سوخته پایش به وطن بازگشت و در شهر شیراز ، به خاک سپرده شد. یادش همیشه زنده و مستدام باد.

عباس دوران کی بود !؟

کافی است همین جمله کوتاه " عباس دوران کی بود ؟ " را در یکی از موتور های جستجوگر قرار داده تا سیل اطلاعات توآم با تصاویر این دلاور حماسه ساز همراه با نقل قول های مختلفی پدیدار شود . از نحوه شهادت گرفته تا منش های انسانی و ... اما واقعیت امر این است دقیقآ ۲۷ سال پیش که این اجلاس قرار بود در شهر بغداد برگزار بشه ، صدام حسین تکریتی دقیقآ در چنین ایامی با غرور و نکبر جلوی رسانه های خبری جهان باد در غبغب انداخته و با تحقیر کردن خلبانان ایرانی به ارباب جراید و رسانه ها اعلام کرد .. { ایرانی ها همه ترسو و بزدل هستند . هیچ خلبان مجوس ایرانی جرآت نزدیک شدن به آسمان بغداد برای بر هم زدن اجلاس را ندارد !! } و این جا بود که رگ غیرت دلاور ایران زمین به جوش آمده و تصمیم گرفت چنان ناز شصتی به صدام و حامیان قدرتمند غربی اش نشون بده که دیگر هیچ کسی قادر توهین به هموطنان ایرانی و عقابان تیزپرواز ارتش دلاور کشور نشود .. بهتره ادامه ماجرا رو از زبان سرتیپ خلبان " محمد عتیقه چی " بشنویم :

سرتیپ خلبان محمد عتیقه چی

سرتیپ خلبان محمد عتیقه چی یکی از قهرمانان شایسته دوران دفاع مقدس است که با اکثر شهیدان و اسطورهای عشق و مقاومت آشنا بوده و بال به بال آن ها برای دفاع از میهن پرواز کرده است . وی بار ها تا مرز شهادت پیش رفته اما تقدیر چنین رقم زد که زنده مانده و در سنگر های دیگری به مردم و جامعه خدمت کند . در کارنامه خدمتی این امیر خلبان سابقه چهار سانحه مرگبار و شکار سه فروند هواپیمای عراقی به ثبت رسیده است . محمد عتیقه چی در هشتم مرداد ماه ۱۳۲۸ در محله راه اهن متولد شد و بعد از اتمام دبیرستان در سال ۱۳۴۷ به استخدام نیروی هوایی در امد . وی بعد از پایان دوره های مقدماتی برای تکمیل اموزه های خلبانی به کشور پاکستان اعزام شد . محمد عتیقه چی بعد از تکمیل دوره های تخصصی زمینی و پروازی در سال ۱۳۵۰ به کشور بازگشت . اولین محل خدمتی او پایگاه ذزفول تعین شده و قرار بود با هواپیمای " اف – ۸۶ " پرواز کند . اما با از رده خارج شدن این نوع شکاری ها ، او برای پرواز با جگنده فانتوم به تهران منتقل می شود و بعد از گذروندن کلاس های اموزشی ، شش ماه بعد  برای ادامه پرواز کابین عقب هواپیمای " اف – ۴ " به شیراز می رود . خلبان جوان سه سال دوران آموزش و پرواز  را با موفقیت طی کرده و در اواخر سال ۱۳۵۳ برای گذروندن دوره کابین جلو به تهران باز می گردد . و تا سال ۱۳۵۶ در گردان ۱۲ پایگاه یکم شکاری به خدمت مشغول می شود  .  

محمد عتیقه چی یک سال قبل از پیروزی انقلاب به عنوان مامور به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل شد اما در شهریور همان سال برای راه اندازی و سازماندهی گردان ۹۱ شکاری ، به پایگاه نهم بندرعباس  انتقال یافت  . با آغاز جنگ به عنوان خلبانی با تجربه  در مقام مامور با حضور در پایگاه های دزفول ، همدان ، بوشهر به دفاع از آب و خاک کشور می پردازد . و در نهایت در سال ۱۳۶۰ با سمت فرمانده گردان در پایگاه سوم شکاری همدان مشغول به پرواز می شود .  او که تجارب ارزشمندی در جنگ اموخته بود در سال ۱۳۶۳ ماموریت می یابد تا به عنوان معاونت عملیات پایگاه نهم شکاری به بندرعباس بازگردد . این خلبان شجاع بعد از سانحه ای که در سال ۱۳۶۵ برایش رخ می دهد ، از ناحیه کمر شدیدآ آسیب می بیند  و به تجویز کمیسیون پزشکی به تهران منتقل می شود . و از ان جا که  طبق مقررات دیگر قادر به ادامه پرواز نبود ، به ستاد نیروی هوایی دعوت شده و در بخش مدیریت عملیات مشغول به خدمت می شود . و در نهایت با اتمام جنگ بعد از ۲۰ سال خدمت تقاضای بازنشستگی اش مورد موافقت قرار گرفته و در آبان ماه ۱۳۶۷ از نیروی هوایی با افتخار خداحافظی می کند . گفتنی است طبق آئین نامه های مصوب پزشکی و اهراز جانبازی ، سی سال سابقه خدمت برای این خلبان شجاع منظور می شود ...  

عباس دوران از زبان سرتیپ عتیقه چی

آشنایی من با عباس به سال های حضورم در شیراز بر می گردد . با هم در یک گردان خدمت می کردیم . البته او یک دوره از من جدید تر بود . دوستی من با او به رفت و امد خانوادگی کشیده شد . عباس بچه بسیار دوست داشتنی و مهربانی بود از اون تیپ دوستانی که می شد همه جوره روی رفاقت اش حساب کرد . همه ما شوق پرواز به سر داشته و با عشق و لذت پرواز می کردیم . عباس دوران واقعآ سر نترسی داشت . خیلی شجاع بود . به حرفه اش عشق می ورزید . تا این که یک اتفاق باعث شد بیش از یک سال از ما دور باشد !

تصادف شدید عباس دوران

خدا بیامرز یک ماشین آریا داشت . تا این که شنیدیم او با همون ماشین تصادف شدیدی کرده به طوری که سه نفر از سرنشینان همراه او فوت می کنند . و عباس هم به طور معجزه آسایی زنده می ماند ! اما تمام استخوان های بدنش خرد می شود . او یک سال در بیمارستان بستری بود . به طوری که دست و پایش پر از پلاتین بود ! اما به محض این که برگشت پروازش رو ادامه داد . او واقعا بچه خوب و بی آزاری بود و تمام صفات خوب یک مسلمان در او جمع بود . در همون ایام من برای گذروندن دوره کابین جلو به تهران رفتم . ولی عباس در شیراز موند و معلم شد . خلبان ماهری شده بود . او در همان شیراز ازدواج کرد .  بعد از مدتی به پایگاه بوشهر منتقل شد . جنگ که شروع شد ، عباس به اتفاق سایر همکاران و دوستان جوان اش که اون موقع کسی اون ها رو قبول نداشت ، مقابل دشمن متجاوز ایستادند . اغلب قدیمی ها کنار کشیده بودند . اما عباس دوران به اتفاق یاران با مرامی چون رضا یاسینی ، حسین خلعتبری  ، علی بختیاری ، اکبر توانگریان ، رضا سعیدی و خیلی های دیگر که متآسفانه حافظه ام یاری نمی کنه با درجه پائین ( سروانی ) نیروی دریایی کشور عراق را به مفهوم واقعی فلج کردند . تمام زیر ساخت های عراقی ها رو شهید دوران به اتفاق کابین عقب اش " حسین خلعتبری " نابود کردند . یادمه خدا بیامرز خلعتبری می گفت " تا این عراقی های کثیف هستند ، پوتین هایم را در نمی اورم "  

اهدای درجه افتخاری   

بعد از مدتی عباس دوران به اتفاق رضا یاسینی به دلیل شجاعت و تلاش شبانه روزی در جنگ ، مفتخر به دریافت درجه تشویقی سرهنگی دومی شدند . از اون جا که پایگاه شکاری بوشهر پست سازمانی برای درجه سرهنگی عباس نداشت ، او به عنوان معاونت عملیات در پایگاه سوم شکاری منصوب شده و به همدان آمد . همان طور که اشاره کردم چون سابقه خدمتی اش کم تر از من بود ، سعی می کرد با در اغوش گرفتن من ، محبت اش رو نشون بده . از اون جایی که او عاشق سر سخت پرواز بود ، پست معاونت عملیاتی پایگاه راضی اش نمی کرد ! او مدام می گفت .. من دلم می خواهد مثل یک خلبان معمولی پرواز کرده و در عملیات های برون مرزی شرکت نمایم ! شرم و حیا باعث می شد که اغلب در مواجه با دوستان و همکاران قدیمی ، درجه رو از روی لباس اش در اورد ! در نهایت به خاطر اصرار فراوان بعد از ده پانزده روز یاسینی به عنوان معاونت عملیات منصوب شد . و عباس در کنار ما پرواز می کرد .

 اجلاس سران غیر متعهدها در بغداد

عباس دوران واقعآ انسان خاکی بود . اغلب اوقات نزد بچه ها در پایگاه می موند . او هرگز " نه " به هیچ پروازی نمی گفت و پرواز های سخت رو انجام می داد . اواخر تیرماه سال ۱۳۶۱ بود . به پیشنهاد رضا یاسینی رفتم مرخصی اما در جریان عملیاتی که قرار بود در بغداد انجام شود ، بودم . چون اون روزها صدام مرتب از برپایی کنفرانس سران غیر متعهد ها در بغداد سخن می گفت ! و به کمک آمریکا پایتخت اش را به دژ غیر قابل نفوذی تبدیل کرده بود . و مرتب هم تبلیغ می کرد که ایران هرگز نمی تواند شهر بغداد را نا امن کند ! این مسایل  باعث شد تا ایجاد نا امنی بغداد در دستور کار فرماندهان قرار گیرد . قرار بود بهترین خلبانان زبده پایگاه با بمباران تاسیسات پالایشگاهی " الدوره " از نشست سران غیر متعهد ها جلوگیری کنند . از این رو قرار شد عباس دوران به اتفاق  " منصور کاظمیان ( کابین عقب ) و محمود اسکندری به همراه " ناصر باقری " (کابین عقب) به این ماموریت حساس اعزام شوند . این رو اضافه کنم که اون ها داوطلبانه برای زدن پوز عراقی ها آن ماموریت رو پذیرفتند . و همگی از قبل اطلاع داشتند که ریسک ماموریت خیلی بالاست . هر دو گروه پروازی از خلبان های نترس و تاپ نیروی هوایی بودند . لیدر گروه خود عباس دوران بود .

پرواز به سوی بغداد

 ماموریت به این صورت بود که ابتدا سه فروند فانتوم کاملآ مسلح به پرواز در آمده و در سر مزر ، دو فروند برای انجام ماموریت به سوی بغداد پرواز کنند و هواپیمای سوم در همان جا منتظر بماند تا در صورت نیاز به آن ها بپیوندد . عباس قبل از پرواز به کاظمیان می گوید  ..   احتمالآ این ماموریت برگشت ندارد . و من با این بدن پلاتینی نمی خواهم اسیر عراقی ها شوم . بمیرم خیلی بهتر است تا اسیر شوم . در صورت بروز هر گونه مشکلی ، تو منتظر پریدن من نباش . هر وقت صلاح دونستی بیرون بپر  " آن ها بدون هیچ مشکلی تا پانزده کیلومتری بغداد پیشروی می کنند که ناگهان با دیوار آتش و پدافند دشمن رو به رو می شوند ! در همین هنگام هواپیمای عباس را می زنند . و او در حالی که به سختی کنترل هواپیما رو به عهده داشت به پرواز ادامه می دهد .  این رو اضافه کنم عباس دوران جز خلبانانی بود که صدام حسین با نام آن ها رو می شناخت ! و برای اسارت هر یک از ان ها جایزه تعین کرده بود ! موشک به زیر کابین هواپیمای عباس برخورد می کند . منصور کاظمیان می گوید " قصد داشتم با کشیدن دستگیره به بیرون بپرم اما متوجه شدم بیرون هواپیما هستم !  " عباس در ان وضعیت بغرنج تصمیم به ادامه ماموریت می گیرد و هواپیمایش رو با تلاش فراوان به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه الدوره قرار داشت هدایت می کند . و در زیر آتش بسیار شدید پدافند عراقی ها تمام بمب هایش را بر روی پالایشگاه خالی می کند . کنترل هواپیما کم کم سخت تر می شود . عباس تصمیم نهایی اش رو گرفته بود و همان طور که به کاظمیان گفته بود برای پرهیز از اسارت سعی می کند لاشه مرکب اش رو به هتل محل اجلاس بکوبد .. دقایقی بعد ساختمان اجلاس سران غیر متعهد ها غرق در دود و اتش می شود ... روحش شاد.

شرح عمیات از زبان خلبان منصور کاظمیان کابین عقب شهید دوران:

 

منصور کاظمیان در تشریح نحوه عملیات گفت: قبل از اینکه این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به " امیدیه " رفته بود و قرار بود در صورتی که در عملیات رمضان نیاز شد،  پرواز کند زیرا نیروی زمینی ارتش در این عملیات نیاز به حمایت های هوانیروز داشت. در نتیجه  دو روز قبل ازشروع  عملیات عباس دوران به ما ملحق شد وبه ما توضیح دادند که به علت حساسیت ویژه ، این عملیات با سه هواپیما انجام خواهد شد. هواپیمای شماره 1 من بودم و عباس دوران . هواپیماس شماره 2 محمود اسکندری بود و ناصرباقری و هواپیمای شماره 3 توانگریان و قاسمی ، که البته قرار شده بود هواپیمای شماره 1 و 2 به عمق خاک عراق و شهر بغداد بروند و علاوه بر بمباران پالایشگاه الدوره دیوار صوتی این شهر را نیز بشکنند و هواپیمای شماره 3 نزدیک مرز به عنوان پشتیبان و نیروی جایگزین مستفر شود  تا در صورت بروز هر گونه مشکلی برای این دو هواپیما عملیات را ادامه دهد.

 

 وی  افزود:  ما به سمت بغداد پرواز کردیم. تقریبا 15 کیلومتری بغداد  بودیم که با  دیوار آتش پدافند دشمن روبرو شدیم و در همین فاصله چند گلوله به هواپیمای ما برخورد کرد.

 هم رزم عباس دوران اظهار داشت : وقتی این گلوله ها به هواپیمای ما اصابت کرد عباس دوران به من گفت که چراغ موتور سمت راست روشن شده و ظاهرا موتور ازکار افتاده است. من به عباس گفتم چاره ای نیست و باید به عملیات ادامه دهیم . زیرا در آن شرایط  اگر باز می گشتیم دوباره در دیوار آتش دشمن قرار می گرفتیم ، بنابراین  به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه " الدوره " در آنجا  بود ادامه مسیر دادیم  و با اینکه پدافند دشمن بسیار قوی بود تمام بمب ها را روی این پالایشگاه تخلیه کردیم.

بعدا از تخلیه بمب ها به  مسیری ادامه دادیم که  دقیقا به سمت همان هتلی ختم می شد  که قرار بود کنفرانس غیر متعهد ها در آنجا برگزار شود.  

وی درباره آسیب هواپیما گفت : زمانی که ما بمب ها را روی پالایشگاه الدوره می ریختیم آتش بی امان و شدید دشمن قطع نمی شد و در همان موقع  بود که هواپیما مورد اصابت چند گلوله دیگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به طور کلی از بین رفت.

 وی درباره آخرین گفت و گوها با عباس دوران افزود:  من وقتی به پشت سر نگاه کردم پالایشگاه را دیدم که در آتش می سوخت و یک لحظه هم دیدم که قسمت دم هواپیما تا وسط کابین از بین رفته و در آتش می سوزد. دیگر حتی فرصت نشد به عباس دوران این قضیه را بگویم و نمی دانم چطور شد که صندلی من به بیرون پرت شد.

 

 وی درباره علت پرت شدن صندلی اش به بیرون گفت: درست نمی دانم اما قبل از اینکه من بخواهم به عباس دوران بگویم که قسمت عقب هواپیما از بین رفته صندلی به بیرون پرت شده بود حالا یا عباس دوران این کار را کرده بود ( چون چند لحظه قبل از آن به شدت اصرار داشت که من هواپیما را ترک کنم ) و یا آتشی که در قسمت وسط کابین بود  باعث این قضیه شده بود. در هرصورت  من چشمانم سیاده شد و دیگر هیچ چیز ندیدم . وقتی به هوش آمدم در وزارت دفاع عراق اسیر شده  بودم . بعد از دو ماه  یک سرباز عراقی که نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من گفت که من هواپیمای شما را دیدم که آتش گرفته بود، یک چتر باز شد و بعد از چند ثانیه هواپیما به هتل محل برگزاری کنفرانس غیر متعهدها برخورد کرد. و فهمیدم عباس صندلی خودش را به بیرون پرت نکرده  و پس از برخورد هواپیما با ساختمان هتل به شهادت رسیده است.

 وی همچنین گفت : وقتی خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد صحبت شب قبل از عملیات افتادم که او به من می گفت « منصورجان  اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان ، چون من باید در هواپیما بمانم و ماموریتم را به اتمام برسانم » .

 وی درباره خاطرات و عملیات های مهمی که با عباس دوران انجام داده است گفت : من از سال 1360 که عباس دوران به همدان منتقل شد با او آشنا شدم و در عملیات های زیادی با عباس شرکت کرده ام که مهمترین آنها عملیات فتح المبین، عملیات بوشهر برای بمب باران اسکله های " البکر و الامیه " نزدیک بندر بصره و همچنین آخرین عملیات با هدف نا امن کردن شهر بغداد و به  هم زدن کنفرانس غیر متعهدها بود.

 

 وی افزود: عباس دوران بین همه معروف بود. ترس را هیچگاه در وجود او ندیدم . سخت ترین ماموریت ها را قبول می کرد و به تنها چیزی که فکر می کرد هدف بود. حتی یادم هست در عملیات " بمب باران اسکله البکر و الامیه " در نزدیکی بندر بصره بنا به دلایلی قرار شد که عملیات به صورت نیمه کاره متوقف شود ولی عباس دوران قبول نکرد و عملیات را به آخر رساند . او هیچگاه در کابین صحبت نمی کرد و همیشه می گفت اگر از مسیر منحرف شدم و یا حالت نا متعادلی را مشاهده کردید آن وقت علاوه بر اینکه به من اعلام می کنید مواظب اطراف باشید.

 

شایان ذکر است منصور کاظمیان همزمان با شهادت عباس دوران به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه در تاریخ بیست و چهارم شهریور 1369 آزاد شد و به میهن  بازگشت .