حمله هوایی به اهداف مدفون عمیق و مستحکم ( HDBT) پیش گفتار: کشف و انهدام تأسیسات مدفون در عمق همواره یکی از مهمترین مسائل مورد توجه نیروهای مهاجم بوده است. از سویی برای کشورهایی که رویکردی دفاعی- پدافندی دارند نیز مهم است که بتوانند پناهگاهها و سنگرهایی مستحکم داشته باشند یا تأسیسات حیاتیشان را در برابر تهاجم دشمن حفظ کنند. با نگاهی به شماره گذشته ادامه مطلب را پی میگیریم. در شماره گذشته تاریخچه سیر پیشرفت و استحکام تأسیسات، شیوههای جست و جو و کشف تأسیسات عمیق و حسگرهای تصویر بردار را مطرح کردیم. *** آشکارسازی تأسیسات مدفون با محاسبه تغییرات نیروی جاذبه ژئوفیزیک شناسان و زمین شناسان بیش از یکصد سال است که به وسیله ابزار اندازهگیری جاذبه زمین، به تحلیل ساختار زیرِ زمین میپردازند. این ابزار جهت شناسایی نوع خاک، سنگ و مواد معدنی زیر سطحی بسیار مفید است، زیرا تفاوت چگالی خاک و مواد معدنی موجب تغییر نیروی جاذبه میشود. به عنوان مثال، یک زمینشناس قادر است با اندازهگیری تغییرات قدرت جاذبه بر اثر وجود طاقچههای نمکی زیرسطحی کم چگال، مکان نفت را شناسایی کند. بهطور مشابه، با سنجش قوه جاذبه میتوان مکان تأسیسات مدفون عمیق را به علت تفاوت سنگ و خاک آن تشخیص داد. کارکنان اطلاعاتی با تحلیل تفاوت قوه جاذبه، به علت چگالی کمتر این تأسیسات در مقایسه با زمینهای همجوار قادرند مکان تأسیسات مذکور را بیابند. به علت دشوار بودن ایجاد تغییر در نیروی جاذبه زمین، مخفی کردن این تفاوت بسیار مشکل بوده و ابزار سنجش قوه جاذبه یکی از روشهای شناسایی مؤثر خواهد بود. امروزه فناوری سنجش جاذبه میتواند تبدیل به یک سامانه کارآمد و پیشرفته جهت اکتشاف تأسیسات مدفون از فضا شود. اطلاعات به دست آمده از این سامانه در اختیار سایر حسگرها قرار خواهد گرفت تا به هدفیابی دقیق بپردازند. البته جمعآوری اطلاعات مربوط به اعمالی که در این تأسیسات انجام میشود نیز برای طرحریزی عملیات انهدام و یا اخلال تأسیسات بسیار ضروری است. الف) محاسبه نیروی جاذبه زمین یکی از معضلات اساسی در فن (تکنیک) محاسبه نیروی جاذبه، کوچک بودن تغییرات این نیرو میباشد. تغییرات نیروی جاذبه در سطح زمین، حدود 6-10 در 81/9 متر برثانیه است. یعنی برای دسته بندی مواد برروی سطح زمین، نیازمند ابزاری خواهیم بود که بتواند تغییرات نیروی جاذبه را تا حدود کمتر از یک میلیونیم نیرویی که سبب سقوط سیب بر روی سرِ ایزاک نیوتن شد، محاسبه کند. به علت اهمیت کشف تأسیسات مدفون، سامانه اندازهگیری جاذبه باید بسیار دقیق، قابل حمل، دارای کاربری آسان و اجرای عملیات از فواصل دور ایستا باشد. برد این سامانه مخصوصاً بسیار مهم است، زیرا اغلب اینگونه تأسیسات در مناطق نامعلوم احداث میشوند. قدرت میزان جاذبه نیز تابعی از فاصله از سطح زمین میباشد. اگر فاصله را در معادله جاذبه با «r» نشان دهیم، نسبت آن به صورت r2/1 خواهد بود و در نتیجه هرچه برد افزایش یابد، میزان جاذبه نیز کاهش خواهد یافت. در مجموع دو روش کلی برای محاسبه نیروی جاذبه برروی سطح زمین وجود دارد. در روش اندازهگیری مستقیم، از وسیلهای به نام «جاذبهسنج» استفاده میشود. چون این دستگاه قادر به تمایز میان نیروی جاذبه و شتاب ناشی از حرکت نیست، در نتیجه جهت استفاده در خودرو و یا هواگردها مفید نخواهد بود. روش دیگر محاسبه نیروی جاذبه، براساس اندازهگیری تغییرات جاذبه از نقطهای به نقطه دیگر میباشد. تغییر نیروی جاذبه در یک فاصله معین، گرادیان جاذبه نامیده میشود و دستگاهی که این تغییرات را اندازهگیری میکند، «گرادیان سنج» جاذبه نام دارد. برخلاف «جاذبه سنج»، «گرادیانسنج» را میتوان در یک وسیله نقلیه متحرک که در یک خط ثابت حرکت میکند، تعبیه کرد. با این احتساب، «گرادیان سنج» وسیلهای است که اگر به اندازه کافی دقیق قابل حمل و دارای کاربری آسان و برد مناسب باشد، قادر خواهد بود تأسیسات دفن شده را کشف کند. ب) مفهوم عملیاتی محاسبه جاذبه از فضا فضا بهترین مکان برای «گرادیان سنج جاذبه» و «گرادیان سنج جاذبه کوآنتومی» بهترین فناوری برای کشف تأسیسات مدفون میباشد. سامانه فضاپایه قدرت پوشش تمام سطح موجود در زاویه دید مقابل خود را دارد؛ حتی در مناطقی که به علت وجود سامانههای پیچیده پدافند هوایی امکان حضور هواپیما نباشد. به علت طبیعت تکرارشونده حرکت ماهواره در مدار خود، امکان مشاهده دوباره نقاط یکسان برای آن وجود دارد و در نتیجه تحلیلگران با بررسی تغییرات میدان جاذبه خواهند توانست عملیات احداث تأسیسات مدفون را کشف کنند. در مقابل، تکرار پرواز هواپیماهای شناسایی در یک مسیر، آنها را در برابر تهاجمهای دشمن آسیبپذیر میکند. بنابراین، گرادیان سنج جاذبه فضایی مناسبترین سکو جهت اندازه گیری متناوب گرادیان جاذبه در مناطق نامعلوم خاک دشمن میباشد. اگرچه روش گرادیان سنج جاذبه، یکی از بهترین روشهای کشف تأسیسات مدفون میباشد، اما این سامانه هنوز به صورت عملیاتی مورد استفاده ایالات متحده آمریکا قرار نگرفته است. اما با توجه به قابلیتهای این طرح مفهومی و اقداماتی که در سازمان ناسا صورت میگیرد، به طور حتم در آینده ای نه چندان دور شاهد استفاده آن خواهیم بود. در تصویر زیر، تصویر یک ماهواره مفهومی مجهز به «گرادیان سنج جاذبه» نشان داده شده است. دستهبندی تأسیسات، طرحریزی حملات و تهاجم به تأسیسات مدفون به منظور مکانیابی و هدفیابی مؤثر تأسیسات مدفون عمیق، داشتن شناخت کامل از خصوصیات آن بسیار ضروری میباشد. آگاهی داشتن از نحوه ساختار تأسیسات، اطلاعات ارزشمندی را در اختیار عملیات کشف (آگاهی داشتن از آنچه به دنبال آن میباشیم) و عملیات هدفیابی(آگاهی یافتن از نحوه حمله) فراهم میسازد. در یک طبقهبندی کلی، خصوصیات اهداف مدفون عمیق و مستحکم به صورت زیر دسته بندی میگردد: 1) عملکرد تأسیسات (سامانههای فرماندهی و کنترل / پایگاههای موشکی سطح به سطح یا آشیانه هواپیما و توپخانه/ کارخانههای تولید و نگهداری سلاحهای کشتار جمعی و یا سایر مهمات متعارف) 2) عمق تأسیسات مدفون و یا پوشیده شده به روشهای دیگر 3) طرح و وسعت فیزیکی 4) زیرساختهای طرح (داخلی و بیرونی) 5) پدافند عامل و غیرعامل 6) تعداد افراد غیرنظامی (جهت برآورد خسارت جانبی) 7) مقاومت در برابر حملات 8) حساسیت زمان رهایی نسبت به زمان با وجود متفاوت بودن کاربری اینگونه تأسیسات، روش احداث آنها تنها به دو صورت میباشد. روش «برش و پوشش» و روش «احداث تونل». همانطور که از عنوان روش برش و پوشش مشخص است، در این شیوه حفرهای عظیم احداث شده و سپس بانکر بتونی مسلحی ساخته میشود و در انتها نیز برروی آن تلی از خاک و سنگ قرار میگیرد. بر روی اینگونه تأسیسات غالباً تا حدود 100 پا خاک و سنگ انباشته میشود. هرچه حجم این ترکیب بیشتر باشد، حفاظت بیشتری نیز در پی خواهد داشت. تونلها نیز مستقیماً در داخل کوهها و سایر عوارض زمین احداث میشوند. این تونلها معمولاً در دامنه کوهها حفر میشوند، بنابراین حجم خاک و سنگی که بر روی آنها قرار میگیرد، زیاد بوده و در نتیجه از استحکام بالاتری در مقایسه با تأسیسات احداث شده به روش برش و پوشش برخوردار میباشند. البته هر یک از این دو نوع تأسیسات دارای مزایا و معایبی هستند. عوامل متعددی پیش از احداث تأسیسات باید بررسی شود تا نوع آن را مشخص کند. از جمله این عوامل میتوان به هدف ویژه مأموریتی، عوارض طبیعی و هزینه احداث اشاره کرد. این عوامل به یکدیگر وابسته نیستند. به عنوان مثال، روش برش و پوشش، ارزانتر از روش حفر تونل است. موقعیت مکانی و نیازمندیهای مأموریت ممکن است یکدیگر را تحت تأثیر قرار دهند. به عنوان مثال، اگر مأموریت یک تأسیسات دفن شده، مرکز کنترل و فرماندهی ایمن برای رهبران کشور باشد، به طور معمول باید در نزدیکی پایتخت قرار داشته باشد. احداث تأسیسات به روش حفر تونل در چنین مواردی، ممکن است به علت عدم وجود کوهستان در مجاورت پایتخت، امکانپذیر نباشد. ابزار آلات پیشرفته تونلسازی این قدرت را دارند که زمین معمولی را به صورت تونل حفر کنند، اما از آنجا که میزان شن و خاک انباشته شده برروی این نوع تونلها در مقایسه با تونلهای داخل کوه کمتر است، لذا حفاظت آنها نیز کمتر خواهد بود. نیازمندیهای مأموریت نیز به نوع دیگری میتواند بر طراحی تأسیسات تأثیر بگذارد. برخی از تأسیسات جهت استقرار جنگ افزارها و یا لشکریان پیش از آغاز نبردها ساخته میشوند. این بدین معنی است که این تجهیزات و نیروها میبایست از تأسیسات خارج شوند. اما برخی از تأسیسات به صورت «بسته» هستند و در نتیجه حفاظت بیشتری در برابر حملات خواهند داشت. این تأسیسات دارای تجهیزات تولید انرژی، آب و هوای تازه به صورت مستقل هستند. پس از نبرد ایالات متحده آمریکا با عراق در خلال عملیات طوفان صحرا، بسیاری از تأسیسات جدیدالاحداث، عمیقتر ساخته شدند.کشورهای دارنده این تأسیسات، پس از انهدام مرکز فرماندهی کنترل «تاجی» در نزدیکی بغداد، طرحهای جدیدتری را در پیش گرفتند. نیروهای طالبان و القاعده از تجربیات به دست آمده از عملیات طوفان صحرا و مقابله با نیروهای شوروی، آخرین مقر خود در کوهستان «تورا بورا» را احداث کردند. 1-3-2) طبقهبندی روشهای حمله به تأسیسات مدفون عمیق در یک تقسیم بندی کلی، بخشهای مختلف تأسیسات دفن شده را میتوان مورد حمله قرار داد که عبارتند از: 1) رویه بالایی تأسیسات (خاک و شن انباشته شده برروی آن) 2) سامانههای کنترل محیطی 3) شبکه انرژی الکتریکی 4) تجهیزات ارتباطی و رایانهای وظیفه مخلوط خاک و شن انباشته شده بر روی تأسیسات، افزایش مقاومت آن در برابر حملات است هنگام حمله به تأسیسات مدفون در زیر صدها و هزاران تُن سنگ و خاک، میبایست علاوه بر نفوذ در این توده عظیم، به تأسیسات نیز دست یافته تا با ایجاد شکاف و یا انهدام آن، غیرقابل استفاده شود. به منظور امکان زندگی در زیرِزمین، سامانه کنترل محیطی (ECS) از ملزومات حیاتی است. روشنایی، تهویه هوای (دما، رطوبت و هوای پاک) و آب باید برای کارکنان فراهم شود. بنابراین واضح است که با از کار انداختن این سامانه، تأسیسات به طور کامل مختل خواهد شد. تقریباً تمام تجهیزات تأسیسات زیرزمینی شامل سامانههای ارتباطی، رایانهها، تجهیزات تولید، سامانه کنترل محیطی و سامانههای امنیتی به نیروی برق وابسته هستند. بنابراین با مکانیابی و انهدام سامانه تولید و انتقال برق، تأسیسات فلج خواهد شد. با ارسال ویروسهای رایانهای از طریق اینترنت و یا بهطور مستقیم به شبکه رایانهای تأسیسات، میتوان سامانههای رایانهای آن را مورد تهاجم قرار داد. مقابله با تأسیسات دفن شده با تجزیه و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده آغاز میشود. اطلاعات به طراحان حمله کمک میکند تا بهترین روش را برای تهاجم به یک تأسیسات مدفون خاص انتخاب کنند. اگر بخواهیم روشهای حمله به تأسیسات دفن شده عمیق و مستحکم را دستهبندی کنیم، تنها دو روش کلی وجود خواهد داشت: روش «انهدام سخت» و روش «انهدام عملیاتی». در روش «انهدام سخت»، به صورت مستقیم تأسیسات مورد حمله قرار گرفته و دیوارها، سقف و تونلهای آن منهدم میشوند. اگرچه این روش بسیار مفید است، اما با عمیقتر شدن تأسیسات، بسیار دشوارتر خواهدشد. در روش «انهدام عملیاتی»، بدون اینکه تأسیسات تخریب شود، از اجرای مأموریت آن ممانعت به عمل میآید. راهکنشی که جهت انهدام عملیاتی استفاده میشود، به کاربری تأسیسات بستگی دارد. به عنوان مثال،در تونل تانکهای کره شمالی، اگر سربازان و تجهیزات قادر به ترک آن و ورود به میدان نبرد نباشند، بلا استفاده خواهد بود. انسداد ورودی و خروجی این تونل در اثر فروریختن آوار بدین معنی خواهد بود که نیروها قادر به خروج از تونل نخواهند بود. البته تأسیسات پیچیدهتر نیازمند راهکنشهای پیشرفتهتری میباشند. تأسیساتی که به صورت «بسته» مورد استفاده قرار میگیرند، در اثر حمله به نقاط ورودی و خروجی، بازهم مورد استفاده قرار خواهند گرفت. در اینجا انهدام عملیاتی باید به صورت قطع خطوط مواصلاتی تأسیسات با دنیای بیرون باشد. به عنوان نمونه، اگر یک مرکز فرماندهی و کنترل، فاقد خطوط ارتباطی باشد، دیگر کارآیی نخواهد داشت. هر تأسیساتی دارای نقطه ضعفی است و آنچه مهم است، یافتن این نقاط ضعف در زمان لازم جهت کسب برتری در نبرد است. بنابراین جهت انهدام تأسیسات دفن شده، جمع آوری اطلاعات مربوط به نقاط ضعف و گزینش صحیح جنگ افزار جهت حمله به آن بسیار با اهمیت است. فرتور 2-3-2) تسلیحات نوع سلاحی که برای حمله انتخاب میشود، به شیوه انتخاب شده جهت انهدام تأسیسات وابسته میباشد. سلاح اصلی مورد استفاده در روش «انهدام سخت»، بمب (Bunker-Buster)GBU-28میباشد که در جریان عملیات طوفان صحرا توسعه یافت. این بمب هدایت لیزری چهار هزار و 700 پاوندی قادر است تا بیش از 100 پا در خاک و حدود 22 پا در بتن مسلح نفوذ نماید. اگرچه این بمب بر ضد تأسیساتی که به روش برش و پوشش احداث شدهاند، بسیار مناسب است، اما به علت محدودیت قدرت نفوذ در خاک و شن، برضد تأسیسات عمیقتر با مشکلاتی مواجه بوده و تأثیر چندانی نخواهد داشت. به همین منظور برنامههای متعددی جهت توسعه تسلیحات نفوذگر توسط آمریکا در حال پیگیری میباشد. نیروی هوایی و دریایی ایالات متحده درحال ابداع نفوذگرهای ویژه برای موشک دورایستای هوا به سطح مشترک (JASSM) بوده و نیروی زمینی هم به دنبال توسعه سامانه موشکی راهکنشی خود است. بحثهایی نیز درباره تولید یک سلاح نفوذگر هستهای پیشرفته بر پایه نفوذگر B61-11 که در سال 1997 آزمایش شد، میباشد. فرتور مهمترین طرح مفهومی حالِ حاضر که با نام «چوب خداوند» نامگذاری شده است، تولید یک موشک بالستیک قارهپیما با سرِجنگیِ هستهای و نفوذگر فولادی مستحکم است. این نفوذگر فولادی منفجر نخواهد شد، بلکه با انرژی جنبشی بسیار زیاد خود، تأسیسات مدفون را منهدم خواهد ساخت. با وجود قدرتمندتر شدن طرحها و تولیدات ارائه شده در زمینه تولید تسلیحات نفوذگر ویژه، همزمان تأسیسات مدفون نیز پیشرفتهتر شده و در مناطق عمیقتر و دور از دسترس این جنگافزارها احداث میشوند. در ضمن، مخاطراتی که در پی استفاده از موشکهای بالستیک و یا هستهای کوچک جهت انهدام تأسیسات مدفون به وجود خواهد آمد، ایالات متحده را به سوی شیوه «انهدام عملیاتی» سوق داده است. طیف وسیعی از جنگ افزارها جهت استفاده در شیوه «انهدام عملیاتی» وجود دارد و جدیدترین این تسلیحات، سلاح «ترموباریک- BLU-118/B» است. از این سلاح به منظور «انهدام عملیاتی» تأسیساتی استفاده میشود که امکان استفاده از روش «انهدام سخت» وجود نداشته باشد. زمانی که این سلاح در دهانه ورودی یک تونل منفجر شود، حرارت و فشار تولید شده توسط آن بسیار بیشتر از سلاحهای متعارف است. در نتیجه موج انفجار، کارکنان و تجهیزات آنها به شدت آسیب خواهند دید، در حالی که آسیب چندانی به خود تأسیسات وارد نمیشود. از این سلاح بر ضد نیروهای طالبان و القاعده در دره «شاهی- کوت» در مارس 2002 استفاده شد. «انهدام عملیاتی» به کمک تسلیحات متعارفی مانند مهمات تهاجم مستقیم مشترک (JDAM) با هدایت GPS نیز قابل دستیابی است. با این گونه تسلیحات، شفتهای هوا، نقاط ورودی و خروجی و خطوط برق رسانی و ارتباطی مورد تهاجم قرار میگیرند. سوتیتر: * امروزه فناوری سنجش جاذبه میتواند تبدیل به یک سامانه کارآمد و پیشرفته جهت اکتشاف تأسیسات مدفون از فضا شود. اطلاعات به دست آمده از این سامانه در اختیار سایر حسگرها قرار خواهد گرفت تا به هدفیابی دقیق بپردازند. البته جمعآوری اطلاعات مربوط به اَعمالی که در این تأسیسات انجام میشود نیز برای طرحریزی عملیات انهدام و یا اخلال تأسیسات بسیار ضروری است. فرتور * فضا بهترین مکان برای «گرادیان سنج جاذبه» و «گرادیان سنج جاذبه کوآنتومی» بهترین فناوری برای کشف تأسیسات مدفون میباشد. سامانه فضاپایه قدرت پوشش تمام سطح موجود در زاویه دید مقابل خود را دارد؛ حتی در مناطقی که به علت وجود سامانههای پیچیده پدافند هوایی امکان حضور هواپیما نباشد. به علت طبیعت تکرارشونده حرکت ماهواره در مدار خود، امکان مشاهده دوباره نقاط یکسان برای آن وجود دارد. فرتور * اگر بخواهیم روشهای حمله به تأسیسات دفن شده عمیق و مستحکم را دستهبندی کنیم، تنها دو روش کلی وجود خواهد داشت: روش «انهدام سخت» و روش «انهدام عملیاتی». در روش «انهدام سخت»، به صورت مستقیم تأسیسات مورد حمله قرار گرفته و دیوارها، سقف و تونلهای آن منهدم میشوند. * هر تأسیساتی دارای نقطه ضعفی است و آنچه مهم است، یافتن این نقاط ضعف در زمان لازم جهت کسب برتری در نبرد است. بنابراین جهت انهدام تأسیسات دفن شده، جمع آوری اطلاعات مربوط به نقاط ضعف و گزینش صحیح جنگ افزار جهت حمله به آن بسیار با اهمیت است.