دفتر پست فرماندهی - بندرعباس دو روز قبل از عملیات فرو نشاندن جت مسافربری خطوط هواپیمایی قیرقیزستان بود که فرمانده حفاظت اطلاعات بندر عباس نامه بسیار سری ای رو از ستاد کل نیروی هوایی دریافت کرد .. بعد از گشایش رمز سریع با فرماندهی پایگاه نهم شکاری تماس گرفته و درخواست جلسه محرمانه ای رو بیان کرد .. فرمانده با تجربه پایگاه هوایی بندر عباس به خوبی از کاربرد جلساتی که به پیشنهاد مقامات حفاظت اطلاعات برگزار می شود رو به خوبی حدس می زد .. ! او با خود فکر کرد حتمآ از اون دستور العمل های همیشگی است که به دلیل مرز مشترک با خلیج همیشه فارس و تحریکات ناو های امریکایی باید از زمین و هوا نظارت دقیقی داشت .. اول ساعت اداری روز بعد جلسه برگزار شد .. فرمانده حفاظت اطلاعات بعد از اطمینان از بسته بودن در و پنجره های دفتر فرمانده ، او را از خبری که دیشب به دستش رسیده بود اگاه کرد ..افسر اطلاعات به اهستگی و نجوا کنان به گوش فرمانده پایگاه گفت .. با استعانت از درگاه خداوند متعال و دعا های خیر مردم شریف ایران با تلاش شبانه روزی سربازان گمنام آقا صاحب زمان حضرت مهدی ( عج ) و عواملی نفوذی که به لایه های امنیتی عبدالمالک ریگی رخنه کرده اند ، مطلع شدیم که جنایتکار یاد شده قراره بامداد سه شنبه برای سازماندهی عملیات تروریستی دیگر بر علیه کشورمون ایران عزیز از امارات متحده عربی عازم قرقیزستان است ... و همان گونه که مستحضرید کالیدور پرواز های بیشکک از فراز خاک ایران است و .. هنوز کلام مسئول حفاظت اطلاعات پایان نیافته بود که فرمانده پایگاه با لبخند رضایت امیزی و در حالی که انگشت سبابه اش رو بر دهان افسر مقابل رویش می گذاشت .. به اهستگی گفت .. تا آخرش خوندم سید .. وقت طلاست .. بجنب که خیلی کار داریم .. باید دست به کار شویم ... دفتر عملیات خیلی سریع مقدمات کار فراهم شده و بعد از جلسه مشورتی که در دفتر عملیات پایگاه برگزار شد ، دو گروه از ورزیده ترین افسران خلبان فانتوم برای اجرای ماموریت برگزیده شدند . اگر چه به اعتقاد فرمانده گردان شکاری همه خلبانان گردان او قابلیت ماموریت های حساس و عملیاتی رو دارند .. و طبق اعلام فرمانده گردان نگهداری به لطف خدا هواپیماهای شکاری در وضعیت مناسبی قرار دارند .. بعد از جلسه بریفینگ که به بررسی کالیدور پرواز می پرداخت ، این دو گروه پروازی با حفظ راز داری به جمع گروه های آلرت ( آماده ) پایگاه پیوستند .. در چهره همه خلبانان و فرماندهان موج خوشحالی موج می زد .. طبق برنامه قرار شد به محض سوار شدن عبدامالک ریگی جنایت کار خونخوار به هواپیما سریع به دفتر فرماندهی اطلاع دهند . دقایق به کندی می گذشت .. همه منتظر لحظه دستگیری بودند .. فرودگاه دبی - سه شنبه ۴ اسفندسربازان گمنام آقا امام زمان ( عج ) با پوشش های مناسب کل منطقه فرودگاه و سالن ترانزیت رو زیر نظر داشتند .. تمام سعی و کوشش ان ها این بود کسی به حضور ان ها شک نکند .. آن ها به خوبی می دونستند این جنایتکار خیلی زرنگ و محافظه کار است .. حتی می دونستند ممکنه در لحظه اخر برای ایمنی از سفر منصرف شده و یا از مسیر و خطوط دیگری سفر خود را آغاز کند .. آن ها همچنین خوب می دانستند او علاوه بر جعل انواع گذرنامه ، استاد تغیر چهره هم می باشد .. به همین دلیل پیش بینی های لازم رو کرده بودند .. مشکل کار مسئولان امنیتی ، عدم اطمینان به مسئولان امارت بود . چون مثل روز برای ان ها روشن بود که اماراتی ها به قصد معامله و گرفتن امتیاز جنایتکار خونخوار را به راحتی تحویل مقامات ایرانی نخواهد داد .. ولی بچه های ایرانی بقدری مسلط و آموزنده بودند که در پوشش مسافر با چهره های بسیار طبیعی و مجهز در محوطه پراکنده بودند .. زمان به کندی می گذشت .. عاقبت رابط نفوذی به سر گروه برادران مستقر در فرودگاه خبر حرکت جانی بزرگ رو اعلام کردند .. بله حدس شون درست بود .. با پاسپورتی جعلی به همراه یکی از معاونان خود مثل شبح وارد فرودگاه شد .. او قبل از پیوستن به صف مسافران ، ابتدا با همراه خود به دستشویی رفت .. ! بچه ها اون جا رو هم پوشش داده بودند .. عبدالمالک در حالی که از سایه خود هم وحشت داشت .. برای لحظاتی جلوی آینه گریم چهره اش رو چک کرد .. و سپس خیلی مصمم به سمت باجه پرواز بیشکک رفت .. او طوری برنامه ریزی کرده بود که در دقایق آخر به پست بازرسی مدارک برسد .. روش وی جواب داد و بعد از مهر شدن گذرنامه جعلی اش ، هر دو به داخل هواپیما سوار شدند .. داخل هواپیما - همان روز ریگی به محض نشستن بر روی صندلی هواپیما ، نفسی به راحتی کشیده و خطاب به همکار جلادش گفت .. راحت عبور کردیم .. ! کار جعل " عمو " جاسم " در جعل گذرنامه های ما واقعآ عالی بود .. طرف اصلآ یک لحظه هم شک نکرد من ایرانی هستم .. !! غیر از این دو نفر ۱۱۷ نفر مسافر هم داخل هواپیما وجود داشتند .. کسی کوچک ترین توجهی به این دو نفر نداشت .. ! در کابین هواپیما ، گروه مشغول سرو سامان دادن به چک های قبل از پرواز بودند .. دقایقی بعد هواپیما خرامان خرامان رمپ ترمینال مسافری رو ترک کرده و راه دراز تا ابتدای باند رو طی کرد .. جنایت کار خائن به محض حرکت هواپیما چشمانش رو بسته و به فکر برنامه هایش در بیشکک شد .. صدای غرش موتور های جت مسافربری رشته افکار او را برید .. هواپیما بعد از مدتی از زمین کنده شد .. چراغ هشدار سیگار نکشید و بستن کمربند ها هنوز روشن بود .. هواپیما بر حریم فرودگاه به شکل نیمداره چرخی زده و سپس وارد کریدور پروازی تعین شده اش شد .. به محض به پرواز در امدن هواپیمای ریگی خبر به ستاد نیروی هوایی و دفتر پست فرماندهی بندرعباس اعلام شد .. خلبانان شکاری خیلی خونسرد و عادی به سمت پرندگان آهنین خود رفتند .. همه چیز از قبل آماده شده بود .. هواپیما بر اساس نوع ماموریت اش مسلح و به اصطلاح لانچ شده بود .. درجه داران متخصص بعد از خارج کردن پین های ایمنی و وصل کردن لوله ها مربوطه با خلبانان خداحافظی کردند .. آن ها می دانستند اتفاق مهمی در شرف وقوع است .. اما از نوع ماموریت بی اطلاع بودند ... پایگاه هوایی بندرعباس .. دقایقی بعد هر دو شکاری فانتوم به نرمی به سوی باند به راه افتادند .. سربازان نگهبان اطراف باند با تکان دادن دست به خلبانان ، عشق و محبت خود رو به عقابان تیزپرواز اعلام نمودند .. خلبانان هم با مهربانی خاص خود با حرکت دادن دست .. به شور عشق این جوانان وطن پاسخ دادند .. صدای موتور فانتوم ها در حالت تاکسی کردن خیلی دلنشین است .. به سان سمفونی زیبا با ریتم خاصی آواز می خواند .. هواپیما ها به ابتدای باند بندر عباس رسیده اند .. بوی صبحگاهی خلیج همیشه فارس در کابین هر دو هواپیما ها پیچیده است .. یکی از خلبانان قبل از این که با برج تماس بگیرد ، به همکار خود می گوید .. تو هم بوی دریا رو احساس می کنی .. !!؟ و چه زیبا می شنود که این نسیم صبحگاهی و بوی خاص رو فقط عاشقان وطن به خوبی احساس اش می کنند .. خلبان با تجربه هواپیمای شماره یک کال ساین خودش رو به برج اعلام می کند .. مسئول برج به گرمی اطلاعات لازم مربوط به پرواز رو به خلبان اعلام می کند .. لحظه ای بعد صدای غرور آفرین سمفونی موتور های جنگنده تبدیل به فریادی به بزرگی همه مردم ایران زمین شده و آسمان رو به لرزه در می اورد ... این مردان انتخاب شده اند تا بی رحم ترین قاتل فرزندان این مرز و بوم رو از آسمان به زمین فرود آورند .. لحظه ای بعد هر دو هواپیما از زمین کنده می شوند .. فرکانس مخصوصی روی یو اچ اف برای ارتباط با عملیات پایگاه و فرماندهان حاضر تنظیم و آماده شده است .. لیدر پرواز بعد از رسیدن به ارتفاع لازم ، روی سیستم یو اچ اف رفته .. و بار دیگر فرکانس رو چک می کند .. از زمین اطلاع می دهند .. میهمانان در راه اند ... آسمان ایران ... انتظار عقابان تیز پرواز ایرانی خیلی زیاد به طول نمی انجامد که بوئینگ مسافربری ۷۳۷ قیرقیزستانی ها با کال ساین " Istok-Avia " وارد کالیدور حریم هوایی ایران می شود .. اینک به لطف خدا ، دشمن نوامیس مردم جانی خونخوار ندانسته پای بر حریم عقابان گذاشته است ... لیدر شکاری ها روی فرکانس ارتباط بین المللی هواپیمای مسافر بری رفته .. و ضمن معرفی خود به کاپیتان اعلام می کند .. یک جنایتکار فراری و تحت تعقیب پلیس بین المللی در بین مسافران شما گزارش داده شده است .. لطفآ با حفظ موقعیت در فرودگاه بندر عباس فرود آیید .. کاپیتان هواپیمای مسافربری که انتظار این جمله رو نداشت .. ابتدا پاسخی نداده و به راه خود ادامه داد .. این بار لیدر شکاری ها با لحن جدی تری به او اخطار قانونی داده و از او می خواهد برای تحویل جنایتکار تحت تعقیب هر چه سریع تر ارتفاع کم کرده و در فرودگاه بندر عباس بر زمین نشیند .. و متعاقب آن با شیرجه ای حساب شده مانند عقابی که طعمه خود رو به تله انداخته است .. بالای سر هواپیمای مسافربری قرار می گیرد .. و به نرمی خود رو به جلوی هواپیما کشانده و با تکان دادن بال هایش به او اخطار می دهد .. در همین حال یک فروند دیگر فانتوم هم طبق آموزش های دیده شده ، خود رو از کنار بال راست در موقعیت بالای هواپیما قرار می دهد .. کاپیتان قرقیزستانی در موقعیت دشواری قرار می گیرد .. از یک سو خود رو موظف به حفظ جان مسافران دانسته و قلبآ دوست ندارد دو تن از مسافرانش رو سر راه پیاده کند .. ! اما با شناختی که از ایرانیان و سرسختی آن ها دارد .. و با توجه به مشاهده هواپیمای مسلحی که در بالا و جلوی او قرار گرفته اند .. تسلیم می شود .. او سریع روی فرکانس بندر عباس رفته و اعلام امادگی برای فرود می کند .. داخل هواپیما ... عبدالمالک ریگی در حالی که پشتی صندلی رو به عقب برگردونده بود ، به خواب عمیقی فرو رفته است .. معاون او طبق دستورات سازمانی علی رغمی که خوابش می آمد .. اما تا زمان خواب بودن رئیس بزرگ بایستی بیدار بوده و از جانی بزرگ مراقبت نماید .. ! ریگی در خواب و بیداری صدای غرش فانتوم ها رو در اطراف خود می شنود .. اصلآ به مخیله اش نمی گنجد که دو عقاب قصد به تله انداختنش رو دارند .. لیدر هواپیمای شکاری بعد از این که متوجه همکاری کاپیتان پرواز می شود ، ضمن تشکر از او خواهش می کند .. خیلی طبعی رفتار کند .. چون ریگی در صورت احساس خطر ، صد در صد واکنش نشان داده و امکان داره با گروگانگیری زنان و کودکان درد سر بزرگی برای شما درست کند .. بهتره عنوان کنی که نقص فنی پیدا کرده ای .. و برای رفع عیب مجبوری در بندر عباس فرود بیایی .. کاپیتان تشکر کرده و از کمک خود می خواهد .. موضوع حضور ریگی رو حتی به مهمانداران هم نگوید .. و طبق توصیه دوستانه همکار خود .. اشکال در یکی از موتور ها رو بهانه برای فرود در بندرعباس نماید .. زنگ اخطار روشن شدن علامت بستن کمربند ها و کاهش دور موتور ریگی رو از خواب ناز بیدار می کند .. میهماندار با لبخند دلنشینی اعلام می کنه .. خانم ها آقایان ، با عرض پوزش به خاطر نقص فنی در بندرعباس فرود خواهیم آمد .. لطفآ صندلی ها رو به حالت اول برگردانیده و کمر بند های خود رو ببیندید . جانی خائن برای لحظه ای با شنیدن نام بندر عباس به شک افتاده و همین که قصد پرسش از معاونش رو دارد ، یاد توصیه عمو جاسم می افتد که با اطمینان گفته بود .. امکان نداره کسی هویت شما رو شناسایی کنه .. لذا بی خیال شده و صندلی اش را به حالت اولیه بر می گرداند ... فرودگاه بندر عباس .. با فرود هواپیمای عبدالمالک ریگی لبخند غرور و شادی بر لبان یکایک افراد حاضر در عملیات شکفته می شود .. در این لحظه مرحله دوم عملیات که همانا دستگیری جانی بزرگ است فرا می رسد .. طبق آموزش های صورت گرفته و توصیه های ایمنی مبنی بر خطرناک بودن ریگی ، دو نفر از ماموران ورزیده امنیتی از پله های در عقب هواپیما بالا می روند .. هنوز چند ردیف از صندلی ها رو طی نکرده اند که خود ریگی روی غریزه با نگاهی وحشت زده به عقب نگاه می کند .. و نا خود اگاه چشم در چشم ماموران دستگیری اش می افتد .. !! او سعی می کند کوچک ترین واکنشی به ایرانیان نشان ندهد .. اما حسی به او می گفت .. به تله افتاده است .. ! ماموران وقتی مطمئن به محل نشستن او شدند .. خیلی مودب جلو امده و خطاب به جانی تحت تعقیب گفتند .. جناب ریگی ممکنه همراه ما بیایی .. !! در یک لحظه بت جانی فرو ریخت .. !! دیگر هیچ نشانی از آن فریاد های گوشخراش که همزمان با کوبیدن کشیده به سر و صورت گروگان هایش می کشید ، خبری نبود .. دیگه هیچ اثری از تهدید مسافران بی گناه و سربازان کم سن و سالی که با شبیخون دستگیر و شکنجه می کرد .. دیده نمی شد .. برای لحظه ای قدرت فرو بردن آب دهانش رو هم نداشت .. با رنگ و رویی پریده ، اصلآ فکر نمی کرد که این گونه مثل عجل معلق بر سرش خراب شوند .. !! ماموران با دقت منتظر هر نوع واکنش سریع او بودند .. و بدین سان کت بسته از هواپیما بیرون آورده و از فرودگاه خارج اش کردند ...بهروز مدرسی(سرهنگ خلبان بازنشسته C-130 نیروی هوایی )