خاطره ای از سرتیپ خلبان ابولفضل هوشیار جنگ تحمیلی تازه شروع شده بود و ما دائما در ماموریت های مختلف به سرتا سر خاک ایران بال می گشودیم و برای نقابله با حملات احتمالی دشمن و دفاع از کشور به گشت زنی می پرداختیم. در این ماموریت ها، هواپیمای " اف- 14" که هواپیمای پدافند هوایی محسوب می شوند شبانه روز به خدمت گرفته می شدند. لزوم حضور در آسمان در تمام مدت شبانه روز برای دفاع موثر در مقابل حملات ددمنشانه دشمن ایجاب می نمود که هواپیماها با سوخت گیری در هوا، مداومت پرواز خود را افزایش داده و مدت زمانی طولانی در اسمان باقی بمانند و هر گونه حمله هوایی دشمن را دفع کنند. علاوه بر انجام ماموریت های عملیاتی، ماموریت های آموزشی هواپیماها نیز هم زمان با انجام این ماموریت ها صورت می پذیرفت.  در آن روزها، من به عنوان یکی از خلبانان شکاری هواپیمای" اف- 14" مشغول خدمت بودم. یکی از ماموریت های مهم آموزشی ما، خصوصاً در اوایل جنگ انجام پروازهای آموزشی سوخت گیری هوایی در روز و شب بود. به این ترتیب ما می توانستیم از هر نظر آمادگی انجام ماموریت های عملیاتی را داشته باشیم. در ابتدای جنگ تحمیلی به دلیل تازگی ماموریت و عدم عملیات سوخت گیری خصوصاً در هنگام شب انجام این گونه ماموریت ها ی آموزشی الزامی بود. بسیاری از خلبانان تجربه کافی در انجام این گونه ماموریت ها را نداشتند و لازم بود تا هر چه بیشتر آموزش سوخت گیری هوایی انجام گیرد. شرایط جوی داشت کار را خراب می کرد در دی ماه سال 1359 ماموریت یافتم که با هواپیمای " اف- 14" تمرین سوخت گیری هوایی را انجام دهم. کلیه هماهنگی ها ی مربوط به این پرواز انجام شد. هواپیمای تانکر ماموریت داشت که به منطقه آموزشی پرواز کرده و با استقرار در منطقه، آماده سوخت دهی به هواپیمای ما باشد. پس از توجیه کافی با آمادگی کامل به پرواز در آمدیم. هواپیما نیز از هر نظر آماده بود و به خوبی پرواز می کرد. به تدریج به منطقه آموزشی نزدیک شدیم و با یافتن هواپیمای تانکر به سوی آن بال گشودیم. کلیه دستورالعمل های پروازی برای الحاق به تانکر انجام گرفت و ما سوخت گیری از هواپیما را آغاز کردیم. در این ماموریت آموزشی پیش بینی شده بود که ما چندین بار از هواپیمای تانکر جدا شویم و فاصله بگیریم و مجدداً با طراحی مسیر در کنار آن قرار گرفته و عمل الحاق و دریافت سوخت را انجام دهیم. در آن روز عملیات سوخت گیری در سه مرحله و هر بار بدون هیچ اشکالی انجام پذیرفت. پس از پایان بار سوم از تانکر جدا شده و با طراحی مجدد عمل الحاق را به خوبی اجرا نمودیم اما در لحظه اتصال برای سوخت گیری، لوله مخصوص سوخت گیری هواپیمای تانکر به دلیل وجود " توربالانس" در هوای منطقه نوسانات شدیدی را به صورت عمودی آغاز کرد. این نوسانات به حدی شدید بود که لطماتی را به تجهیزات سوخت گیری هواپیمای ما وارد کرد. بر اثر ضرباتی که بر بدنه وارد شد تجهیزات سوخت گیری هواپیما آسیب دید و دچار شکستگی شد. این شرایط مرا واداشت که به عنوان اولین اقدام دور موتورها را کم کرده و سپس از هواپیمای تانکر جدا شوم. ماموریت را لغو کرده و لحظاتی بعد به سوی پایگاه هوایی به پرواز در آمدم. در مسیر آن جه را که رخ داده بود به اطلاع پایگاه رساندم و هواپیما را به سلامت در باند پروازی پایگاه فرود آوردم. پس از هدایت به محل پارکینگ و پیاده شدن از آن مشاهده کردم که بخش عمده ای از تجهیزات سوخت گیری هواپیما در این رویداد دچار آسیب کلی شده و به دلیل اتصال این تجهیزات به بدنه صدماتی نیز به بدنه هواپیما وارد شده که نیاز به تعمیرات سنگینی داشت. پس از انجام دادن بازرسی های لازم ضمن توجیه کلیه خلبانان برای رویارویی با چنین شرایطی بازسازی هواپیما نیز توسط پرسنل فنی پایگاه به خوبی صورت گرفت و پس از گذشت مدت زمان کوتاهی هواپیما آماده پرواز شد و در پرواز های زیادی خصوصاً در ماموریت های عملیاتی و دفاع از آسمان جمهوری اسلامی ایران شرکت موثر داشت. در این ماموریت ها گاه رویدادهای جزیی نیز به وقوع می پیوست اما هر بار هواپیما به سلامت در پایگاه فرود می آمد و با تعمیر و یا تعویض قطعات خسارت دیده در پرواز های عملیاتی بعدی شرکت م ینمود. دست تقدیر همراه من دوازده سال گذشت،زمستان سال 1370 رو به پایان بود. که بار دیگر من و این پرنده ی آهنین بال در ماموریتی کنار یکدیگر قرار گرفتیم. برای یک ماموریت آموزشی باید آماده می شدیم. طبق معمول پس از انجام توجیهات لازم برای پرواز آماده می شیم. به محل پارکینگ مراجعه کردیم و پس ازاستقرار در هواپیما با روشن کردن آن برای انمجام وارسی های پیش از پرواز حرکت کردیم. برابر دستورالعمل های پروازی می بایست قبل از پرواز سیستم های کنترل هواپیما را وارسی می کردم. در این لحظه دریافتم که فرامین قفل شده اند. اگر این واقعه در آسمان رخ می داد به طور حتم مجبور به ترک هواپیما می شدیم که البته در صورت نداشتن ارتفاع مناسب، هم ما و هم مرکب آهنینمان از بین می رفتیم. به این ترتیب هواپیمای مزبور قبل از پرواز به ما نشان دادکه باید آمادگی کامل جهت مقابله با این گونه شرایط را داشته باشیم. پس از این واقعه ماموریت لغو شد و متخصصان به بررسی دقیق فنی مشغول شدند. تلاش وسیع صاحب نظران و کارشناسان فنی با تجربه ی پایگاه به نتیجه رسید و در نهایت تمامی هواپیماهای " اف- 14" مورد بازرسی دقیق قرار گرفتند و آزمایش فنی طراحی شده روی همه ی آن ها انجام گرفت تا از بروز سوانح احتمالی بعدی جلوگیری به عمل آید. به نظر من این هواپیما ضمن حفظ خود، هشدار لارم را به ما داد تا سایر هواپیماها را نیز وارسی کنیم و با آزمایش فنی لازم از بروز حوادث آتی پیشگیری کنیم.این دومین بار بود که من و این هواپیما در کنار یکدیگر قرار می گرفتیم. نوعی هماهنگی و صمیمیت بین خودم و هواپیما احساس می کردم. برای بار سوم نجات پیدا کردم دست تقدیر دیگر بار در مرداد سال 1371 ما را با هم همراه کرد. این بار نیز ماموریت داشتم تا با این هواپیما پرواز آموزشی سوختگیری انجام دهم. طبق پیش بینی های بهعمل آمده باید ساعت 9 صبح بر فراز منطقه تمرین حاضر می شدیم. اضافه بر این ماموریت و قبل از آن باید بخش های دیگری از آموزش های پروازی و مانورهای مربوط به آکروباسی هوایی را نیز تمرین می کردیم. هدف از تمرین آن روز سرعت واماندگی هواپیما و رسانیدن سرعت به صفر در دل آسمان بود. کلیه ی مانورها با موفقیت انجام شد و پس از آن برای دریافت سوخت از هواپیمای تانکر آماده شدیم و به سوی محل ملاقات هواپیمای سوخت رسان " بویینگ-707" پرواز کردیم. از دور منطقه پرواز یک دسته دو فروندی هواپیماهای " اف- 14" که مشغول بنزین گیری بودند توجه ما را به خود جلب کرد. هواپیماها یکی پس از دیگری با قرار گرفتن در زیر هواپیماهای سوخت رسان سوخت گیری و بعد ار اتمام آن با الحاق به یکدیگر منطقه را ترک کردند. حال ما باید آماده سوخت گیری می شدیم. هواپیما را از زیر بال راست تانکر جابه جا کردم و با حرکتی نرم و حساب شده به سمت بال چپ آن به حرکت در آوردم و پس از انجام کلیه ی دستور العمل های بنزین گیری که به کمک خلبان کابین عقب انجام می گرفت در موقعیت مناسب قرار گرفتم. پس از آن با کاهش تدریجی فاصله به نرمی عمل اتصال با لوله سوخت گیری هواپیمای سوخت رسان را انجام دادم. هر دو هواپیما در ارتفاع 25000 پایی از زمین در حال پرواز بودیم. ساعت حدود دو و پنج دقیقه صبح بود و حدوداً 2000 پوند بنزین دریافت کرده بودم و در 55 مایلی پایگاه پروازی قرار داشتم. سوخت گیری ادامه داشت تا این که صدای انفجاری شدید از سمت راست هواپیما ما را واداشت تا بدون هیچ درنگی از هواپیمای تانکر جدا شویم. پس از جدا شدن با گردشی سریع به سمت چپ، از هواپیمای سوخت رسان فاصله گرفتم. ولی همچنان با هواپیمای تانکر تماس رادیویی داشتم. در این شرایط ناگوار مسئول سوخت رسانی هواپیمای تانکر با صدایی که از فرط هیجان می لرزید فریاد بر آورد که هواپیما آتش گرفته است!آتش زبانه می کشید با اعلام این خبر نگاهی به سمت راست هواپیما انداختم و آتش را دیدم که در حال زبانه کشیدن بود. هم زمان با جدا شدن از هواپیمای تانکر و در حین گردشی شدید به چپ از هواپیمای سوخت رسان فاصله گرفتم و بلافاصله موتور سمت راست را خاموش کردم تا از بروز هر گونه خسارت احتمالی به این موتور جلوگیری کنم. پس از آن با رادار فرودگاه و برج کنترل تماس گرفتم و با اعلام وضعیت اضطراری مستقیماً به سوی پایگاه به پرواز در آمدم. در این زمان خلبان کابین عقب پیشنهاد کرد که با پرواز به سوی هواپیمای تانکر و قرار گرفتن در کنار آن، شرایطی را به وجودآوردیم که خلبانان بتوانند وضعیت هواپیما را به طور کامل مشاهده کنند و اعلام کنند که دقیقاً چه بخشی از هواپیما در حال سوختن است . اندیشیدم این کار ما را از ادامه پرواز به سوی پایگاه بازخواهد داشت. هواپیما در آتش می سوخت و این آتش سوزی ادامه داشت و ما باید هر چه سریع تر فرود می آمدیم. تصمیم گرفتم که مستقیماً به سمت پایگاه پرواز کنم. خونسردی خلبان کابین عقب قابل ستایش بود. از او درخواست کردم که دستورالعمل های پروازی را یکی پس از دیگری برایم بخواند . من نیز کلیه امور را به ترتیب وارسی کردم. پس از جدا شدن از هواپیمای تانکر و خاموش کردن موتور سمت راست، سرعت هواپیما را به 450 مایل در ساعت رساندم. برای کاهش ارتفاع به دلیل سرعت زیاد و خاموش بودن یکی از موتورها مجبور به استفاده از ترمز هوایی شدم و با انجام این عمل، ارتفاع را به حد مطلوب رساندم. آتش سوزی به شدت ادامه داشت. حرارت شعله ها کاملاً احساس می شد و طول شعله های آتش به بیش از 10 تا 15 متر از بالای موتور سمت راست تا انتهای دم هواپیما کشیده شده بود. هیجانی همراه با ترس سراسر وجودم را در بر گرفته بود با نگرانی به انهدام احتمالی هواپیما می اندیشیدم. تصمیم داشتم به هر شکل ممکن هواپیما را به پایگاه برسانم. این تصمیم را به خلبان کابین عقب اطلاع دادم و او نیز با این رای هم عقیده بود. بالاخره به زمین نشستیم با امید به عنایت خدا و استعانت از درگاه او به راه خود ادامه دادیم. به پایگاه نزدیک شدیم. سرعت هواپیما را کم کردم تا بتوانم چرخ ها را برای نشستن باز کنم. هر چند که اطمینانی به باز شدن چرخ ها نداشتم و حتی احتمال می دادم که لاستیک چرخ سمت راست بر اثر حرارت، آتش گرفته باشد اما به هر حال درنگ جایز نبود. با کم کردن سرعت از گسترش و التهاب آتش کاسته شد و این امر امیدواری مرا صد چندان کرد. پس از ده دقیقه پرواز که چون عمری بر ما گذشت با یک موتور خاموش به نزدیکی پایگاه رسیدیم. دیدن باند پروازی از دور در آن ثانیه ها زیبا ترین صحنه در برابر چشمانم بود. آماده فرود شدم. آن چه بعد از فرود به وقوع می پیوست بر ما مبهم بود و هیچ اطلاعی از وضعیت چرخ ها و لاستیک ها نداشتیم. با توکل به خدا در اول باند فرودگاه عمل نشستن را انجام دادم. با تماس چرخ های هواپیما با سطح باند آرامش وصف نا پذیری بر وجودم حاکم شد. با شکر خدا، برای نجات خود و هواپیما فاصله زیادی را در باند پروازی طی کردم. با استفاده از ترمز، هواپیما را به کنترل در آوردم. همه چیز به خوبی پیش می رفت. هواپیما نیز از این که توانسته بود به باند پروازی برسد وضعیت مناسبی داشت و گوش به فرمان تمام فرامین را به دقت اجرا می کرد. از اولین راه خروجی، باند پروازی را ترک کردم و در محوطه بین دو باند هواپیما را متوقف کردم. شعله های آتش فروکش کرده بود. ولی دود زیادی که از سمت راست هواپیما بلند می شد همچنان هواپیما را در بر گرفته بود. همزمان با فرود ما خودروهای آتش نشانی و نجات خدمه از راه رسیدند و با هیجان و عجله بسیار با دادن علامت از ما خواستند که هر چه سریع تر هواپیما را ترک کنیم. اما ما خطری را احساس نمی کردیم و با خونسردی از هواپیما خارج شدیم. صحنه ای که دقایقی پیش در پرواز دیده بودم با مشاهداتم پس از خاموش شدن آتش، تفاوت بسیاری داشت. بر اثر انفجار، تغییرات زیادی در ورودی هوای موتور سمت راست رخ داده بود. دریچه های زیادی شکسته و راه ورودی هوای موتور نیز مسدود شده بود. بخش هایی از ورودی هوا نیز با اندک اشاره ای از آن جدا شد و در داخل دهانه ورودی هوا جای گرفت. اگر این اتفاق در جریان فرود هواپیما واقع می شد چه بسا که با افتادن این قطعات به زیر چرخ، رویدادی سنگین به وقوع می پیوست. خوشبختانه علی رغم فرود با یک موتور، نشستن هواپیما با نرمی صورت پذیرفت. در بازدید از هواپیما مشاهده کردیم که قسمت های عمده ای از موتور و بدنه تا نزدیکی دم سوخته و محفظه چرخ سمت راست که با پوششی پولادین از موتور جدا شده نیز تغییر وضعیت داده بود اما به لطف پروردگار به چرخ سمت راست آسیبی وارد نیامده و لوله های بنزین با این که از این منطقه می گذشتند همگی سالم بودند. به گفته متخصصان اگر آتش سوزی دقایقی دیگر ادامه داشت آتش به چرخ و باک های بنزین می رسید و پس از آن امکان نجات هواپیما دیگر مقدور نبود. در طول مدت 12 سالی که این مرکب آهنین بال را در اختیار داشتم و پرواز های متعددی را با آن انجام داده بودم، این سومین بار بود که با من در ماموریتی سنگین و رویدادی بسیار خطرناک همراه بود. بار دیگر این هواپیما در اختیار پرسنل با تجربه فنی قرار گرفت تا از هر نظر با انجام تعمیرات وسیع و سنگین برای پرواز های بعدی آماده شود. در پرونده این هواپیما و خاطرات آن افتخارات بزرگی ثبت شده است و برای نمونه همین بس که حداقل دو بار جان مرا نجات بخشید و باعث شد تا با افتخار و غرور مورد تشویق و تقدیر مسئولان قرار گیرم. عظمت واقعه به حدی بود که در مراسمی با شکوه افتخار آن را یافتم که به عنوان خلبان نمونه به محضر مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا معرفی شده و جایزه خود را از دست مبارک ایشان دریافت دارم. منبع : بربلندی سپهر