شاید جنگ ائتلاف بین‏المللى به رهبرى ایالات متحده آمریکا علیه عراق در جریان اشغال کویت، یکى از تعیین کننده‏ترین وقایع قرن بیستم قلمداد شود؛ واقعه‏اى که همسنگ فروپاشى شوروى، در نظام بین‏الملل تأثیر گذاشت. پیامدهاى منطقه‏اى و جهانى این جنگ، بمراتب از سایر تحولات این منطقه در دهه‏هاى اخیر بیشتر بوده است. آمریکا، پس از پیروزى در جنگ ائتلاف بین‏المللى علیه عراق، سخن از نظم نوین‏ جهانى به میان آورد؛ همچنین، تار و پود پیوندهاى نفوذ و سلطه این کشور بر متحدان عرب حوزه خلیج فارس، بیش از پیش، تنیده شد. در این بخش، ضمن بررسى تجاوز عراق و اقدامات شوراى امنیت سازمان ملل متحد، به برخى از عمده‏ترین پیامدهاى جنگ نفت نیز خواهیم پرداخت. اشغال نظامى کویت توسط عراق‏ دولت متجاوز عراق، پس از حمله به جمهورى اسلامى ایران در ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹، بار دیگر دست به تجاوزى آشکار علیه کشورى مستقل و عضو سازمان ملل متحد یعنى کویت زد. وقوع این تجاوز، همانند تجاوز به جمهورى اسلامى ایران، ناشى از بهانه‏هاى واهى تاریخى یعنى ادعاى تعلق کویت به عراق در گذشته تاریخ بود؛ ادعایى که چندین مرتبه، دو کشور را رو در روى یکدیگر قرار داده بود. «۱» نیروهاى عراقى در سحرگاه پنج شنبه دوم اوت ۱۹۹۰/ یازدهم مرداد ۱۳۶۹ با حمایت صدها تانک و توپخانه سنگین از مرز کویت گذشتند و پس از در هم کوبیدن پاسگاههاى مرزى کویت به طرف پایتخت این کشور به حرکت درآمدند. ارتش عراق که در جنگ تحمیلى عراق علیه ایران با تکنولوژى و تجهیزات غربى تا بن دندان مسلح شده بود، پایتخت کویت را ساعت هشت بامداد به وقت محلى به تصرف کامل درآورد و در پى آن، چند ستون از لشکر عراق به طرف مرزهاى کویت و عربستان به حرکت درآمدند. خاندان سلطنتى آل صباح، یک ساعت پس از آغاز عملیات تهاجمى عراق در مرزهاى کویت با این کشور، از کویت خارج شدند و مردم را در برابر اشغالگران تنها گذاشتند. «۲» دولت عراق، همانند هیتلر و برژنف که تصرف اتریش و افغانستان را به درخواست دولتهاى این کشورها اعلام کرده بودند، تصرف کویت را به درخواست دولت انقلابى کویت اعلام کرد که پس از سرنگونى دولت آل صباح، از دولت عراق تقاضاى کمک کرده بود! سناریوى دولت متجاوز عراق، هر چند با زیرکى و مهارت خاص طرّاحى شده بود، امّا از بخت بدِ صدام حسین، این بار با کشورى رو به رو گردید که به خاطر داشتن نفت فراوان حمایت بین‏المللى را پشت سر خود داشت؛ حمایت بین‏المللى‏اى که شعارهاى پر طمطراق «حفظ صلح و امنیت بین‏المللى»، «دفع تجاوز»، «اعاده حاکمیت یک کشور مستقل» و «تحقق حقوق بین‏الملل» را یدک مى‏کشیدند. اقدامات شوراى امنیت سازمان ملل متحد آمریکا، در نخستین روز اشغال کویت، خواستار تشکیل فورى و اضطرارى شوراى امنیت براى رسیدگى به تجاوز عراق شد. شوراى امنیت، ساعت دو بامداد به وقت نیویورک، یعنى هنگامى که نیروهاى عراقى، کویت را اشغال کرده و به سوى مرزهاى عربستان به پیش مى‏رفتند، تشکیل جلسه داد. نخستین قطعنامه شوراى امنیت، به شماره ۶۶۰، در مورد محکومیت تجاوز عراق به کویت صادر شد و در این قطعنامه از عراق خواسته شد، بى‏درنگ و بدون قید و شرط، تمام نیروهاى خود را از کویت خارج ساخته، به مواضع روز اوّل اوت ۱۹۹۰/ دهم مرداد ۱۳۶۹ بازگرداند. شرایط بین‏المللى نوین- که از ضعف مفرط شوروى ناشى مى‏شد- تجاوز آشکار و از بین بردن حاکمیت کامل یک دولت مستقل، منافع حیاتى غرب در خاور میانه و خلیج فارس و اراده آمریکا مبنى بر اعمال اقتدار خود جهت سلطه بر نظام بین‏الملل آینده، بطور مجموع، از عواملى محسوب مى‏شوند که وحدت نظر و یکپارچگى شوراى امنیت در قبال تجاوز عراق را به وجود آورد. آمریکا، اروپا و ژاپن در اقدام بعدى، کلیه اعتبارات و داراییهاى عراق و کویت را در خارج از این دو کشور مسدود اعلام کردند. این عمل، صدام حسین را از دستیابى به منابع عظیم مالى کویت در بانکهاى کشورهاى خارج محروم ساخت. اقدامات بعدى از جمله بیانیه مشترک آمریکا و شوروى مبنى بر خروج بى‏قید و شرط عراق از کویت، درخواست کمک و اعزام نیرو از آمریکا به منطقه خلیج فارس توسط عربستان سعودى و موافقت آمریکاییها با این تقاضا، همراه با اصرار صدام بر الحاق کویت به عراق، منطقه را به سوى یک جنگ تمام عیار سوق داد. جالب توجه اینکه، اتحاد شوروى، على‏رغم اینکه عراق‏ از متحدان آن کشور در منطقه خلیج فارس به شمار مى‏رفت همگام و همرأى با آمریکا بود. این امر، بیش از همه، از اوضاع نامساعد اقتصادى شوروى سرچشمه مى‏گرفت که در این هنگام براى دریافت کمکهاى مالى، اقتصادى و صنعتى از غرب، نیاز به همگامى با آنها داشت. صدام حسین، دیکتاتور نظامى عراق، در مانورهاى سیاسى بعدى، کویت را به عنوان استان نوزدهم، به عراق ضمیمه کرد. کلیه سفارتخانه‏هاى خارجى را در کویت تعطیل نمود، اتباع خارجى را به گروگان گرفت، مسأله کویت را به موضوع حلّ بحران فلسطین ارتباط داد و با ایران در مورد اروند رود (قرارداد ۱۹۷۵) و اسراى جنگى دست به مصالحه زد. او که فکر مى‏کرد در شرایط انتقالى و گذر نظام بین‏المللى مى‏تواند از قدرت مانور بیشترى براى کسب امتیازات بهره گیرد، در دام سختى گرفتار شد. شاید، این سرنوشت تمام رهبران نظامى باشد که خواهان حل اختلافات با زور، بویژه در مسائل سیاسى باشند. در حالى که تاریخ، گواه صادقى بر شکست ناپلئون بناپارت و آدلف هیتلر در این مورد است.تمامى اقدامات میانجیگرانه و راه حلهاى مسالمت آمیز در برابر بحران خلیج فارس بى‏نتیجه ماند. تلاشهاى دیپلماتیک، تحریم اقتصادى و محاصره دریایى براى وادار کردن صدام حسین به عقب نشینى اثر نبخشید. شوراى امنیت در قطعنامه ۶۶۵ خود، که در روز ۲۵ اوت (سوم شهریور ۱۳۶۹) صادر شد، اعمال قوه قهریه و کاربرد زور براى آزاد سازى کویت را تجویز کرد. این مصوبه، دست آمریکا و متحدانش را براى برافروختن شعله جنگ در خلیج فارس باز کرد. به دنبال قطعنامه شوراى امنیت، آمریکا و سایر کشورهاى غربى به همراه تعدادى از دولتهاى عربى، به اعزام نیرو به منطقه مبادرت کردند. شوراى امنیت در یک اقدام قاطع دیگر، قطعنامه‏ه ۶۷۸ را در ۲۹ نوامبر ۱۹۹۰/ هشتم آذر ۱۳۶۹ به تصویب رساند. این قطعنامه، ضمن درخواست از عراق جهت تخلیه بدون قید و شرط کویت، عملیات نظامى علیه آن کشور را بر اساس ضرب الاجلى تعیین کرد. دولت عراق تا پانزدهم ژانویه ۱۹۹۱/ ۲۵ دى ماه ۱۳۶۹، مهلت داشت که به مفاد قطعنامه‏هاى شوراى امنیت عمل کند؛ در غیر این صورت، اتحاد بین‏المللى به رهبرى‏ آمریکا، تحت چتر سازمان ملل متحد، با توسل به زور، به این خواسته جامه عمل مى‏پوشاند. دولت آمریکا که از روزهاى نخست، تمایل وافر داشت تا ماشین جنگى عراق را منهدم سازد، به مناسب‏ترین موقعیت براى عملى کردن این هدف دست یافت. دیگر رویارویى و مصاف نظامى در خلیج فارس، هیچ بدیل و راه حل دیگرى را بر نمى‏تابید. «۳» آمریکا به همراه ۲۷ کشور از جمله دوازده کشور عربى، ۲۴ ساعت پس از ضرب‏الاجل شوراى امنیت، یعنى ساعت دو و نیم بامداد هفدهم ژانویه/ ۲۷ دى ماه، جنگ عظیمى را علیه عراق آغاز کرد. این جنگ به مدت چهل روز ادامه یافت و آمریکا از هوا، زمین و دریا، سرزمین عراق را به پاره‏اى از آتش و دود مبدل ساخت. پیشرفته‏ترین هواپیماهاى جنگى، از جمله هواپیماى بمب افکن ب- ۵۲، در این عملیات به کار گرفته شد. ناوگان آمریکا مستقر در خلیج فارس، با دقت و شدت هر چه تمامتر، مواضع نیروهاى نظامى عراق را زیر آتش گرفت. شهرها، مجتمع‏هاى صنعتى و نظامى، پلها و راهها و تمامى تمهیدات دولت عراق براى مقاومت در برابر جنگ، یکى بعد از دیگرى، مورد هجوم و حمله قرار گرفت و آسیبهاى جدّى دید. عملیات نظامى در جنوب عراق، استیصال صدام حسین و ارتش عراق را بروشنى نمایان ساخت. سرانجام، دولت بعثى عراق در تاریخ ۲۷ فوریه ۱۹۹۱ با قبول تمام شرایط شوراى امنیت، بازى قدرت را در جنگ خلیج فارس باخت و از کویت خارج شد. عملیات نظامى برضد عراق، آخرین اقدام شوراى امنیت در مورد این کشور نبود، بلکه قطعنامه‏هاى بعدى شورا نیز، یک سلسله مجازات‏هاى سخت علیه عراق را تصویب کرد و به مرحله اجرا گذاشت که موجب ذلت و خوارى صدام حسین در برابر ملت خود، جهان اسلام و افکار عمومى جهان شد. «۴» پیامدهاى جنگ خلیج فارس‏ نتایج و آثار جنگ خلیج فارس، داراى ابعاد محلى، منطقه‏اى و بین‏المللى است. از دیدگاه مسائل محلى، عربستان سعودى، کویت و عراق، در پى این جنگ، با تحمل خسارتها و پرداخت هزینه‏ها در شرایط بسیار نامساعد اقتصادى و اجتماعى قرار گرفتند. دولت عربستان که از جمله دولتهاى پردرآمد منطقه به شمار مى‏رفت و اقتصادش تا حدودى باثبات بود به یک کشور بدهکار و داراى اقتصاد متزلزل و بى‏ثبات تبدیل شد. بحران اقتصادى عربستان بگونه‏اى حاد شد که براى نخستین بار، شهروندان این کشور ناچار شدند با پرداخت مالیات، دولت را در حلّ بحران یارى دهند. کویت پس از جنگ، از نظر سیاسى، اجتماعى و اقتصادى، با مشکلات زیادى رو به رو شد و اینک با حمایت دولتهاى غربى، در صدد چاره جویى براى حل بحرانهاست. کشور عراق، حتى امید به حیات و زندگى را تا حدودى از دست داده است. تحریمهاى تجارى، اقتصادى، مالى و بازرگانى و کنترل سخت بر اجراى آنها، این دولت و ملت را به خاک سیاه نشانده است. این نتایج، بدون تردید، بر مسائل منطقه‏اى تأثیر بسزایى خواهند داشت. پیامدهاى منطقه‏اى این جنگ، بس گرانتر و عمیقتر بوده است. حضور ناوگان آمریکا بطور گسترده در خلیج فارس، زمینه مداخله و حضور دایمى آن دولت را فراهم مى‏سازد. افزایش پایگاههاى نظامى در کویت و عربستان، به سیاستمداران و نظامیان آمریکایى این امکان را مى‏دهد که در آینده به شکل مؤثرترى بر مسائل این منطقه نظارت و کنترل داشته باشند. انعقاد پیمانهاى نظامى، برگزارى مانورهاى مشترک، سیل فروش تسلیحات و تجهیزات به دولتهایى که تهدید را به طور محسوس لمس کرده بودند، همگى بیانگر آن است که تعادل و توازن منطقه‏اى در حال به هم خوردن است. اثرات بلا فصل منطقه‏اى در سطح وسیعتر، به صورت روند صلح و سازش اعراب و اسرائیل نمایانگر شد. دولتهاى عربى با پایان جنگ خلیج فارس و پیروزى بزرگ آمریکا، دیگر چاره‏اى جز اطاعت، تمکین، تسلیم و سازش ندارند؛ زیرا دولت آمریکا، تمام فشارهاى دیپلماتیک، سیاسى، اقتصادى و تبلیغاتى را در این راستا به کار گرفته است. پیامد بین‏المللى این بحران، با طرح نظم نوین جهانى از سوى دولتمردان آمریکا ارتباط دارد؛ این موضوع در فصل هفتم به تفصیل، مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. پی نوشتها : (۱)- جنگ خلیج فارس در اسناد محرمانه، پیر سالینجر و اریک لوران، ترجمه هوشنگ لاهوتى، ص ۸۹، ۹۴، پاژنگ. (۲)- صاعقه در صحرا، جمیز بلک ول، ترجمه حمید فرهادى نیا و هوشمند نامور تهرانى، ص ۸۵- ۱۴۶، انتشارات اطلاعات. (۳)- ر. ک. اسرار جنگ خلیج فارس، رولان ژاکار، ترجمه عباس آگاهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى. (۴)- ر. ک. بحران خلیج فارس(جنگ نفت)، سازمان عقیدتى سیاسى ارتش، ۱۳۷۰/ (تاریخ و اصول روابط بین الملل، ص: ۱۵۹)