چکیده : هدف مقاله حاضر، بررسی تواناییها و قابلیتهای هسته‌ای اسراییل و تحلیل راهبرد بازدارندگی هسته‌ای این کشور است. نویسنده با تأیید این نکته که اسراییل دارای توانایی هسته‌ای است، پیروی از سیاست ابهام در خصوص سلاح‌های اتمی را منطق با اهداف این کشور در خاور میانه می‌داند. وی سپس به مفروضات و شرایط لازم برای موفقیت راهبرد بازدارندگی توجیه می‌کند و بر این اساس، علل ناکامی راهبرد بازدارندگی اسراییل در منطقه را نشان می‌دهد. از این دیدگاه، انتفاضه مسجد الاقصی و موفقیتهای حزب الله لبنان در جنوب این کشور از جمله مهم‌ترین نشانه‌های ناکامی این راهبرد بوده است. کلید واژه‌ها: منازعه اعراب و اسراییل، راهبرد بازدارندگی، سیاست ابهام هسته‌ای،‌ توان اتمی، انتفاضه. مقدمه بازدارندگی به عنوان عنصری از دیپلماسی یا راهبرد ملی، مفهوم نوظهوری نیست، بلکه از آن جمله روشهای قدیمی و عادی است که از آغاز تمدن بشری تا کنون افراد، گروهها و دولتها آن را اجرا کرده‌اند. البته از زمانی که سلاحهای هسته‌ای گسترش یافته‌اند و قدرتهای بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم به این سلاح دست پیدا کردند، این واژه نه تنها قوت بیشتری به خود گرفته‌، بلکه دارای اشاره ضمنی مشخصی نیز گردیده است. گرچه بحث بازدارندگی اساسا معرف روابط دو ابر قدرت پس از جنگ جهانی دوم بوده است، نباید فراموش کرد که بازدارندگی مختص آن دو نبوده و روابط میان سایر کشورها را نیز در بر می‌گیرد. در مقاله حاضر، نظریه بازدارندگی مبتنی بر روابط میان یک بازیگر و بازیگران متعدد در خاورمیانه است. در منازعه خاورمیانه یکی از طرفین منازعه سلاح هسته‌ای در اختیار دارد و طرف دیگر که بازیگران متعدد در این فرایند به حساب می‌آیند، فاقد چنین سلاحی هستند. با توجه به اینکه رویکرد یک کشور به سلاح اتمی در هر نقطه‌ای از جهان یک تصمیم سیاسی بسیار مهم و حساس به حساب می‌آید و چنین رویکردی توازن قوا در منطقه و جهان را بر هم خواهد زد، دستیابی اسراییل به سلاح اتمی نیز توازن قوا در خاورمیانه را بر هم زده است. البته به دلیل دستیابی اسراییل به سلاح هسته‌ای و انحصار آن توسط این رژیم، بازدارندگی هسته‌ای به طور یک جانبه و یک سویه از سوی این رژیم در برابر کشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه اعمال شده است. در خصوص راهبر بازدارندگی هسته‌ای اسراییل در خاورمیانه سؤالات گوناگونی مطرح است: آیا این راهبرد در تحقیق اهداف منطقه‌ای این رژیم موثر بوده است؟ آیا اسراییل از طریق تهدیدهای هسته‌ای توانسته است رفتار کشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه را در قبال خود تغییر دهد؟ آیا اسراییل با تکیه بر این راهبرد توانسته است کشورهای منطقه را به پذیرش صلح دلخواه خود تسلیم کند؟ در صورت وقوع یک نبرد اتمی در خاورمیانه کدامیک برنده نهایی خواهند بود؟ با توجه به واقعیتهای موجود در خاورمیانه و شرایط خاص جغرافیایی و جمعیتی منطقه می‌توان گفت که راهبرد بازدارندگی هسته‌ای اسراییل شکست خورده است. برای پاسخ به سؤالات فوق و اثبات فرضیه مورد نظر، ابتدا به توان هسته‌ای اسراییل خواهیم پرداخت و سپس اهداف راهبردی اسراییل در خاورمیانه بررسی خواهد شد. در بخش دیگری مقاله ضمن بررسی علل رویکرد اسراییل به گزینه‌ هسته‌ای، به ارزیابی راهبرد بازدارندگی هسته‌ای اسراییل با توجه به مفروضات و شرایط بازدارندگی خواهیم پرداخت. نگاهی به تواناییهای هسته‌اسراییل پیش از بررسی و ارزیابی راهبرد بازدارندگی هسته‌ای اسراییل، لازم است نگاهی مختصر به تواناییها و قابلیتهای هسته‌ای اسراییل بیفکنیم. تملک سلاح‌ هسته‌ای توسط اسراییل از معماهایی است که در چند دهه اخیر بدون جواب باقی مانده است. رهبران اسراییل تا کنون در خصوص سلاح هسته‌ای این رژیم به طور رسی اظهار نظری نکرده‌اند؛ آنچه که تأیید می‌کند اسراییل یک قدرت هسته‌ای است، اطلاعات مبهم و اخبار ضد و نقیضی است که در برخی از مطبوعات اسراییلی و یا غربی منتشر می‌شود. به رغم نبود مدارک و مستندات رسمی و قطعی مبنی بر وجود سلاح هسته‌ای در اسراییل، شواهد و قرائن فراوانی وجود دارد که اثبات می‌کند این رژیم یک قدرت هسته‌ای است. بن گوریون، اولین نخست وزیر اسراییل، قبل از جنگ جهانی دوم خطاب به دانشمندان یهودی آلمانی که به اراضی اشغالی فلسطین آمده بودند می‌گوید: «از شما می‌خواهم تا از هم اکنون در تحقیقات و پژوهشهای هسته‌ای تلاش نمایید و کلیه اقداماتی را که برای مجهز ساختن اسراییل به سلاح اتمی لازم است، انجام دهید.» پس از تأسیس اسراییل در سال 1948 نیز، رهبران این رژیم بر دستیابی به سلح هسته‌ای تأکید داشته‌اند. در اینجا به برخی از اظهارات و شواهدی که مؤید تلاش گسترده این رژیم برای تملک سلاح‌ هسته‌ای است، اشاره می‌شود. افرام کاتسر، رییس جمهوری اسبق اسراییل، در سال 1974 در اظهاراتی رسمی می‌گوید: «یکی از اهداف ما همواره توسعه و تقویت امکانات هسته‌ای مان بوده است و اکنون نیز چنین امکاناتی را در اختیار داریم.» در 4 سپتامبر 1974 سازمان سیا در گزارشی که به کنگره آمریکا ارایه داد، تأیید کرد که اسراییل در حال حاضر سلاح‌ هسته‌ای تولید کرده ست. در 12 آوریل سال 1976 مجله آمریکایی تایم فاش ساخت که اسراییل به ذخیره 13 بمب هسته‌ای اقدام کرده است که با هواپیماهای فانتوم و کفیر حمل می‌شوند. نیکسون در 2 ژوئیه 1975 تأیید کرد که اسراییل 10 کلاهک هسته‌ای از نوع بمبی که هیروشیما و ناکازاکی را هدف گرفت، در اختیار دارد. در سال 1980 نیز دبیر کل وقت سازمان ملل متحد طی گزارشی به این مطلب اشاره کرده است. بر اساس این گزارش، در حال حاضر کشورهایی وجود دارند که به کشورهای هسته‌ای غیر آشکار معروفند. این گزارش تأیید می‌کند برخی از کشورها مسیری بسیار طولانی را برای دستیابی به سلاح هسته‌ای به طور مخفیانه پیموده‌اند، به این کشورها به عنوان کشورهایی که منبع تهدیدهای هسته‌ای به شمار می‌روند، نگاه می‌شود و اسراییل یکی از این کشورهاست. اظهارات مردخای وانونو، یکی از کارشناسان راکتور هسته‌ای دیمونا در اسراییل، تأیید می‌کند که این کشور یک قدرت هسته‌ای است. وانونو پس از فرار از اسراییل اشاره کرده است. وی در گفتگو با روزنامه ساندی تایمز اظهار داشته است که «اسراییل 100 تا 200 بمب هسته‌ای در اختیار دارد و پس از قدرتهای هسته‌ای جهان ششمین قدرت هسته‌ای به حساب می‌آید.» تئودور تیلر، از کارشناسان مشهور هسته‌ای در جهان تصاویر و اطلاعات ارایه شده از سوی وانونو را تأیید کرده است. علاوه بر شواهد و دلایل فوق در تأیید وجود سلاح هسته‌ای در اسراییل باید به این نکته اشاره کرد که تمامی امکانات فنی لازم برای تولید چنین سلاحی در داخل اسراییل فراهم است؛ وجود دانشمندان هسته‌ای، سرمایه فراوان، رآکتورهای هسته‌ای پیشرفته و وسایل پرتاب برای رساندن بمب به اهداف مورد نظر، همه از عواملی است که تأیید می‌کند اسراییل یک قدرت هسته‌ای است و یا حداقل این توانایی را دارد تا هر گاه ضرورت اقتضا کند به تولید چنین سلاحی مبادرت ورزد. نکته دیگری که در اینجا باید به آن توجه کرد، اینکه عدم امضای معاهده منع گسترش سلاح‌ هسته‌ای از سوی اسراییل و عدم نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیتهای هسته‌ای این کشور به این رژیم فرصت داده است تا به توسعه زرادخانه تسلیحات هسته‌ای خود ادامه دهد. برخی منابع تأیید کرده‌اند به دلیل عدم نظارت این آژانس بر فعالیتهای هسته‌ای اسراییل، این کشور موفق شده است تا به ذخیره یکصد بمب هسته‌ای در زرادخانه‌های خود بپردازد. اهداف منطقه‌ای اسراییل بدون تردید یکی از دلایل اسراییل در دستیابی به سلاح هسته‌ای، تحقق اهدافی بوده است که راهبرد منطقه‌ای این رژیم در خاورمیانه دنبال می‌کرده است. تثبیت موجودیت و تداوم بقای این رژیم یکی از هدفهای مهم راهبرد منطقه‌ای اسراییل بوده است. نظر به اینکه اسراییل در میان کشورهای خاورمیانه به عنوان رژیمی نامشروع و غاصب به شمار می‌آید و کشورهای منطقه این رژیم را یک عضو ناهمگن و بیگانه به حساب می‌آورند، همواره امنیت و ثبات این کشور در معرض خطر قرار داشته است. ایجاد مرزهای امن، گسترش مرزها از طریق مهاجرت یهودیان و ساخت شهرکهای یهودی نشین در اراضی فلسطینی، همه با هدف حفظ و استمرار موجودیت و بقای این رژیم صورت گرفته است. یکی دیگر از اهداف راهبرد منطقه‌ای اسراییل توسعه و گسترش مرزهای جغرافیایی بوده است. اسراییل تصرف اراضی جدید، دستیابی به منابع آبی و مناطق مهم را از جمله اهداف مهم راهبرد خود می‌داند. نکته قابل توجه اینکه اسراییل تا کنون مرزهای خود را به طور روشن و شفاف مشخص نکرده است. این ابهام، در واقع سیاستی است که به اسراییل کمک خواهد کرد تا هر گاه اراده کند، به سایر مناطق خاورمیانه دست اندازی کند و اهداف راهبردی اسراییل محسوب می‌شود. این کشور تلاش می‌کند تا از طریق سرمایه‌گذاری در کشورهای خاورمیانه و یا از طریق اعزام کارشناس و مشاور علمی به این کشورها و یا از طریق صدور فناوری به کشورهای خاورمیانه، به بازارهای عربی و اسلامی نفوذ نماید. طرح خاورمیانه جدید از سوی اسراییل در واقع چارچوب روشن و مشخصی است که این رژیم با هدف نفوذ در ساختارهای اقتصادی کشورهای خاورمیاونه ارایه نموده است. مذاکرات و گفتگوهای صلح این رژیم با کشورهای عربی منطقه نیز با هدف نفوذ اقتصادی در خاورمیانه صورت گرفته است. راهبرد بازدارندگی هسته‌ای اسراییل در خاورمیانه اسراییل به منظور تحقق اهداف راهبردی خود در خاورمیانه، سیاست بازدارندگی را در دو سطح متعارف و غیر متعارف اعمال کرده است. دستیابی به پیشرفته‌ترین سلاحها و ادوات نظامی، ورود به جنگهای گسترده یا محدود با کشورهای عربی به منظور تحقق اهداف راهبردی این رژیم در منطقه بوده است. با گذشت زمان اسراییل به این نتیجه رسید که با اتکا به سلاحهای متعارف قادر نخواهد بود تا اهداف منطقه‌ای خود را محقق سازد، بنابراین تصمیم گرفت ا به گزینه دیگری روی آورد. رویکرد اسراییل به گزینه‌ای اتمی درست در زمانی بود که اسراییل در گزیه نخست با شکست مواجه شد. با توجه به اینکه رویکرد و توجه یک کشور در هر نقطه‌ای از جهان به سلاح اتمی، از آنجا که چنین رویکردی توازن قوا در منطقه و جهان را بر هم می‌زند، یک تصمیم سیاسی بسیار مهم و حساس به حساب می‌آید؛ رویکرد اسراییل به چنین گزینه‌ای نیز توازنقوا در خاورمیانه را بر هم زده است. در رویکرد مزبور علل و عوامل مختلفی دخیل بوده‌اند، یکی از عللی که موجب شدد تا اسراییل به گزینه‌ای هسته‌ای روی آورد، شکستی بود که این رژیم در جنگ 1973 از اعراب خورد. در این جنگ اسراییل پی برد که در رویارویی با اعراب، سلاحهای متعارف کارآیی لازم را نخواهد داشت؛ زیرا به رغم اینکه اسراییل از همان ابتدای تأسیس تلاش کرده است تا به جدیدترین سلاح‌ها وپیشرفته‌ترین فناوری نظامی دست یابد، این امر موجب تغییر رفتار کشورهای عربی در برابر اسراییل نشده است. در واقع، بازدارندگی متعارف نتوانسته است اعراب را از استمرار اقدامات خصمانه علیه اسراییل باز دارد. جنگ 1973 و رویدادهای پس از آن آثار عمیقی بر تفکر راهبردی اسراییل بر جای نهاد؛ اسراییل به رغم اینکه از پبیشرفته‌ترین سلاحهای متعارف برخوردار بود، در همان چند روز اول جنگ، بسیاری امکانات و تجهیزات خود را از دست داد. این کشور به این نتیجه رسید که ورود به یک جنگ طولانی با اعراب، خسارتهای جانی، مالی و اقتصادی بالایی به آن وارد خواهد کرد و موجب خواهد شد تا فضای نگران کننده‌ای در جامعه اسراییل حاکم گردد، بنابراین دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌تواند به اعتبار و موقعیت این رژیم در میان یهودیان بیفزاید. عامل دیگری که در رویکرد اسراییل به بازدارندگی غیر متعارف مؤثر بود، شرایط خاصی بود که پس از جنگ 1973 برای اسراییل در منطقه و جهان پیش آمد. اسراییل پس از این جنگ چه در سطح منطقه و چه در سطح بین المللی در انزوا به سر می‌برد؛ مجامع بین المللی قطعنامه‌هایی را صادر کرده بودند که سیاستهای اسراییل را در قبال اراضی عربی که در جنگ 1967 اشغال کرده بود، محکوم می‌کرد. این قطعنامه‌ها همچنین سیاستهای اسراییل در قبال فلسطینی را محکم می‌کرد. از سوی دیگر، کشورهای عربی مطالبات سیاسی و منطقه‌ای فراوانی را در خصوص مناطق اشغال شده از اسراییل داشتند. دستیابی اسراییل به سلاح اتمی می‌توانست به انزوای این رژیم پایان دهد و به اعتبار و موقعیت این رژیم در میان کشورهای خاورمیانه بیفزاید. نکته دیگر اینکه اسراییل از قدرت متعارف خود رضایت کامل نداشت. همان طور که اشاره شد، این رژیم پس از شکست در جنگ 1973 به این نتیجه رسید که در جنگ با کشورهای عربی، سلاح متعارف کارایی لازم را نخواهد داشت؛ زیرا در جنگ 1973 آنچه که اسراییل را از ورطه نابودی نجات داد، کمکهای گسترده نظامی آمریکا به این رژیم بود. اسراییل پس از این شکست تصمیم گرفت تا با روی آوردن به گزینه اتمی، هم اعراب را از اندیشه تجاوز به اراضی اشغالی باز دارد و هم از اتکای خود به کمکهای آمریکا بدهد. بدین ترتیب تمامی ملاحظات فوق در تصمیم اسراییل مبنی بر دستیابی به سلاح هسته‌ای مؤثر بوده است. اسراییل با توجه به ملاحظات فوق به تولید و ذخیره سازی بمب اتمی پرداخت تا اگر روزی احساس کرد امنیت و موجودیتش در معرض خطر قرار گرفته است، سلاح مزبور را علیه دشمن خود به کار گیرد. راهبرد بازدارندگی و سیاست ابهام در اینکه بازدارندگی هسته‌ای اسراییل چگونه باید اعمال شود تا تأثیر لازم را بر رفتار کشورهای عربی و اسلامی به جای بگذارد، دیدگاهها و نگرشهای مختلفی در درون حاکمیت اسراییل وجود دارد. برخی بر این باورند که اسرایل باید آشکارا و به طور رسمی اعلام کند که سلاح‌ هسته‌ای در اختیار دارد. این عده معتقدند که اگر اسراییل وجود زرادخانه‌های هسته‌ای خود را رسما اعلام نماید، اعراب دیگر به جنگی مانند 1973 دست نخواهند زد. برخی از کارشناسان و پژوهشگران اسراییلی نیز از ماهیت محرمانه برنامه هسته‌ای اسراییل انتقاد کرده‌اند. این عده معتقدند اگر اسراییل حقیقت مربوط به سلاح‌های هسته‌ای خود را آشکارا اعلام کند، بازدارندگی مورد نظر از اعتبار بیشتری برخوردار خواهد شد. دیدگاه دیگر بر این اعتقاد است که اسراییل باید سلاح هسته‌ای در اختیار داشته باشد، اما نباید وجود آن را آشکارا و به طور رسمی اعلام نماید. این دیدگاه که نگرش مسلط و مورد قبول اکثر رهبران اسراییل است، مبتنی بر راهبرد ابهام می‌باشد. همان طور که پیشتر گرفته شد، اسراییل در حال حاضر 100 تا 200 بمب هسته‌ای در اختیار دارد، اما تا کنون حاضر نشده است اطلاعات روشنی در این خصوص منتشر کند. از سوی رهبران این رژیم هم در خصوص سلاح هسته‌ای اطلاعات مبهم و ضد و نقیضی رد و بدل می‌شود. هنگامی که از رهبران اسراییل سؤال می‌شود آیا اسراییل سلاح‌‌ هسته‌ای در اختیار دارد، آنان پاسخ می‌دهند که اسرایل اولین کشوری نخواهد بود که در خاورمیانه سلاح هسته‌ای تولید کند و دومین کشور نیز نخواهد بود که به چنین سلاحی دست می‌یابد. در واقع اسراییل با اتخاذ سیاست ابهام، چنین استدلال می‌کند که با وجود سلاح هسته‌ای در نزد این رژیم و کاربرد آن به طور جدی، امکان وقوع هر نوع جنگ کلاسیک از سوی اعراب برای آزادی اراضی اشغال شده‌شان از بین خواهد رفت.در چنین شرایطی رهبران عرب به امضای هر گونه توافق نامه‌ای تن در خواهند داد؛ به عنوان نمونه، پس از جنگ 1973 و پیش از امضای موافقت‌نامه کمپ دیوید، خبرهای متعددی راجع به دستیابی اسراییل به سلاح اتمی به خارج درز پیدا کرد. اسراییل با انتشار چنین اطلاعاتی در خصوص توان هسته‌ای‌اش می‌خواست تفوق و برتری نظامی خود را بر اعراب تثبیت نماید. پیروی اسراییل از راهبرد ابهام هسته‌ای با اهداف گوناگونی صورت گرفته است: اول اینکه، اسراییل با پیروی از سیاست ابهام در زمینه سلاح هسته‌ای، قصد دارد تا افکار عمومی یهودیان را به اعتبار و قدرت خود جلب نماید. این رژیم با انتشار اطلاعاتی مبهم در این خصوص، برای شهروندان اسراییلی آرامش روانی به وجود می‌آورد و به هنگام بحران اراده آنها را برای خدمت نظامی تقویت می‌کند. دوم، اسراییل با اتخاذ این راهبرد می‌تواند زمینه را برای تحقق اسطوره بازگشت همه یهودیان جهان به سرزمین موعود فراهم سازد؛ با توجه به اینکه جنگها و بحرانهای گذشته به اعتبار چنین اسطوره‌ای لطمه زده و منجر به فرار بسیاری از یهودیان از اسراییل شده است، توانایی هسته‌ای اسراییل می‌تواند موجب تثبیت و اعتبار این اسطوره شود. در دهه‌های 70 و 80، هنگامی مهاجرت یهودیان به اسراییل پایان یافت، اسراییلی‌‌ها اخبار مربوط به سلاحهای هسته‌ای خود را به طور مکرر اعلام می‌کردند و تبلیغات بسیار وسیعی را در این خصوص به راه انداختند تا اینکه میزان قدرت، پیشرفت و ثبات کشور خود را نشان دهند، آنان از این طریق توانستند اطمینان یهودیان جهان را برای مهاجرت به اسراییل جلب نمایند. سوم، یکی دیگر از هدفهای اسراییل، تفهیم این نکته به اعراب و مسلمانان است که نابودی اسراییل کاری بیهوده است و با افشاندن بذر یأس و نومیدی در میان آنان این سؤال را مطرح سازد که آن زمانی که اسراییل به سلاح متعارف مجهز بود، اعراب نتوانستند این رژیم را شکست دهند، حال با وجود یک سلاح غیر متعارف هسته‌ای چگونه قادر خواهند بود تا آن را شکست دهند؟! از نظر اسراییل، چنین تهدیدهای بازدارنده‌ای بالاخره اعراب را در برابر خواسته‌های اسراییل در خاورمیانه به تسلیم وا خواهد داشت. نکته آخر اینکه اسرایل با پیروی از سیاست ابهام هسته‌ای تلاش می‌کند تا آمریکا و کشورهای غربی را متقاعد سازد به اینکه این رژیم سلاح هسته‌ای در اختیار ندارد. در پرتو چنین راهبردی این رژیم در برابر افکار عمومی غرب، به عنوان کشوری مطلوب ظاهر خواهد شد. هدف تل آویو از ارایه چنین تصویری از خود در برابر افکار عمومی غرب، جلب هر چه بیشتر کمکهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است. اسراییل می‌خواهد چنین کمکهایی از سوی این کشورها بیش از پیش افزایش و در آینده نیز تداوم یابد، اما اعلان رسمی اخبار مربوط به سلاحهای هسته‌ای از سوی این رژیم، مانع استمرار چنین کمکهایی خواهد شد. همچنین سیاست روشن و اظهار صریح اسراییل به وجود سلاح هسته‌ای در این رژیم، ایالات متحده آمریکا را که هم‌پیمان این رژیم است در تنگنا قرار خواهد داد؛ چون آمریکا همواره اعلام کرده است که کشورهای خاورمیانه نباید به سلاح هسته‌ای دست یابند.