سازمانهای اطلاعاتی روسیه همواره جز بهترین ها و موفقترین ها در جهان بودند در این مطلب یکی از  عملیات های جاسوسی GRU در خاک امریکا را مطالعه می کنید

جاسوسی پیتر دبینز کاپیتان نیروی ویژه امریکا برای سرویس اطلاعاتی روسیه

پیتر دبینز در سال 1998 وارد دوره آموزش افسری ارتش ایالات متحده شد. در ابتدا او اعلام کرد که به عنوان یک میهن پرست وارد این نیرو شده است. در طول دوره آموزشی با توجه به توانایی که از خود نشان داد به یک نیروی نخبه در واحد کلاه سبزها تبدیل شد. اما در واقع یک جاسوس روسی بوده که نام همکارانش در نیروهای ویژه را برای روسها افشا کرده .

 

 

دبینز 46ساله  با اعتراف به انتقال اطلاعات و اسرار کشور به 15 سال زندان محکوم شد . هر چند اکثر هم تیمی ها این قضیه را هنوز باور نکردند. اما اطلاعات و اسناد ارائه شده در دادگاه نشان می دهد که او خود را به عنوان یک پسر روسی مهاجر می دانسته که در مینه سوتا بزرگ شده و با نام رمز ( ایکار لنیکوف) برای بیشتر از دو دهه با سرویس اطلاعات نظامی روسیه GRU کار می کرده.

سرلشکر جان برنان، فرمانده نیروهای ویژه گفت: (( دبینز به سوگند خود به عنوان یک افسر، به تیمش و جامعه نیروهای ویژه خیانت کرده. او با قرار دادن اطلاعات نیروهای ویژه به روسیه ، جان افرادی که با آنها خدمت می کرده و احتمالا نیروهایی که در آینده عضو نیروهای ویژه خواهند شد را به خطر انداخت.))

 

زیر دستان سابق دبینز در گردان نیروهای ویژه مستقر در المان معتقد هستند که به دلیل رفتار دبینز امنیت دوستان و خانواده های انها در خطر افتاد است.

اما چگونه یک افسر ارشد ارتش که عضو یکی از نخبه ترین واحدهای عملیات ویژه است مدتها بدون شناسایی توانسته به روسیه خدت کند؟ و چه انگیزه ای باعث شده او به کشور و همکاران خود خیانت کند؟

 

وکیل دبینز او را به عنوان یک آمریکایی میهن پرست ساده لوح معرفی کرده که فریب خورده است. وکیل دبینز در بازه دلایل جاسوسی او گفت :(( متاسفانه پاسخ به این سوال بسیار پیچیده هست و به همین دلیل است که آقای دبینز در یکی از منحصر به فردترین پرونده های جاسوسی دوران مدرن دست داشته است به عبارت دیگر آقای دبینز مردی با هوشی بوده که دارای یک مشکل بوده و همین مشکل باعث شده توسط یک دولت خارجی  در جوانی مورد سوء استفاده قرار بگیرد و نتوانسته راهی برای خروج از این مشکل پیدا کند))

 

مادر دبینز از کشتارهای زمان استالین در اوکراین جان سالم به در برد و توسط نازی ها به اردوگاه کار اجباری برده شد و سرانجام پدر و مادر دبینز به مینه سوتا ایلات متحده  رفتند و در انجا 17 فرزند داشتند( تعدادی از این بچه ها افرادی بودند که به فرزند خواندگی قبول شدند) پیتر یکی از کوچکترین فرزندان این خانواده بود. پیتر در بچگی اهل کلیسا بود و بسیار اهل مطالعه و درس بود که نحوی که در 16 سالگی توانست دیپلم خود را بگیرد و لقب پروفسور بهش ادند جوزف دبینز برادر پیتر گفت که پیتر به شدت اهل مطالعه بود.

 

پیتر به شدت فرد قابل اعتمادی بود . یکی از اشنایان قدیمی این خانواده گفت که حتی پیتر به تشییع جنازه دوستی که دو دهه قبل باهاش کار می کرده رفته بود . مایکل هنسن دوست پیتز دبینز که تفنگدار سابق نیروی دریایی هم هست بعد از افشا جاسوسی پیتر گفت که با وجود اینکهاز جاسوسی پیتر آگاه شده اما هیچ نکنه منفی در زندگی پیتر برای گفتن ندارد و پیتر یک نعمت واقعی در زندگی اون بود . از بین 15 نفر دوست ، همکار ، همسایه و کشیشی که در باره پیتر از انها سوال پرسیده شده بود همه او را به عنوان یک پدر خوب و مردی با صداقت توصیف کرده بودند.

 

پدر ریچارد کار، کشیشی که از سال 2016 دبینز را می شاخت در باره او نوشت : پیتر نشان داد که مرد شریفی هست و خانوادش را بر خودش ارجحیت می دهد. همچنین معتقد هستم که پیتر هیچ تهدیدی برای کشور ما نیست و می خواد بقیه عمر خود را به عنوان یک آمریکایی خوب زندگی کند.

 

دبینز در نامه ای که به قاضی نوشته بود و در آن درخواست اغماض در پرونده خود کرده بود نوشته که در دوران کودکی  از مشکلات عاطفی که در خانواده وجود داشته رنج می برده برخی از خواهر برادران او بیماری هایی مثل سندرون داون و یا اسکیزوفرنی داشتند. زمانی که دبینز 10 ساله بوده شاهد رنج و مرگ تدریجی مادرش به دلیل پارکینسون بود. و در نهایت چیزی که بیشتر از همه چیز او را اذیت می کرد تمایلاتی بود که به مردان داشته.

 

دبینز ادعا کرده که ماموران GRU پی به این نکته برده بودند که همجنس گرا هست و به خاطر ترس از دست دادن شغل خود مجبور به همکاری با آنها شد.

دبینز در مورد اینکه چرا در اولین جلسه خود با ماموران GRU در سال 1996 مجبور به همکاری با آنها شده گفت : من معتقدم هستم که آنها از تمایلاتی که من داشتند مطلع بودند همچنین آنها می دانستند من از فروشگاه های بزرگسالان( محصولات جنسی همجنس بازان) دیدن کردم. او افزود ملاقات اولیه ام را فاش نکردم چون می ترسم ارتش با پی بردن به تمایلات من دوران نظامی نوپای من را به پایان برساند.( تا قبل از تصویب قانون ورود همجنس بازها به ارتش امریکا توسط کلینتون 14000 هزار نفر از ارتش امریکا به این دلیل اخراج شده بودند.).

 

رشوه دادن یا باج گرفتن دو راه اساسی هستند که برای برای جذب افراد در سرویس های اطلاعاتی بیگانه استفاده می شوند .اما قواعدی برای مواجه با این شرایط در سرویس اطلاعاتی وجود دارد. در این حالت برای جلوگیری از باج خواهی اطلاع رسانی ن به افسران امنیتی هست .این افسرها مسئول بررسی و تحت نظر گرفتن افراد و تایید کننده صلاحت نیروها برای ادامه کار هستند.

پیتر دبینز می دانست که او تنها فرد امریکایی که مورد سوء استفاده قرار گرفته نخواهند بود.
اما او گزارش این ملاقات ها را به افسر امنیتی مربوط به خود نداد.

 

دبینز در سال 1996از روسیه بازدید کرد در این مدت یک مامور اطلاعاتی روسیه با او تماس گرفت و دبینز حاضر به ملاقات با او شده بود . این ملاقات باعث شد تا از دسامبر 1996 تا ژانویه 2011 دبینز برای اونها جاسوسی کند.

 

استیون دآنتونو یکی از مسئولانت FBI در واشنگتن در باره دبینز گفت: او به این ملت و همکاران خود خیانت کرد و با ارائه اطلاعات دفاع ملی به سرویس اطلاعاتی روسیه ، امنیت ما رو در معرض خطر قرار داد. علی رغم اینکه وظیفه او دفاع از همکارانش و کشورش بود ، اما با ارائه آگاهانه اطلاعات طبقه بندی به یکی از تهاجمی ترین دشمنان ما از این اعتماد سود استفاده کرد.

 

دبینز علی رغم تولدش در غرب در بازجویی ها دلیل علاقه خودش به روسیه را علاقه به  مادرش اعلام کرد .

در سن 19 سالگی پیتر به عنوان دانشجوی تبادلی وارد شوروی شد. یکی از هم اتاقی های دبینز او را به دختری معرفی کرد که پدر این دختر یکی از سرهنگ های نیروی هوایی شوروی بوده.

همسر دبینز به قاضی گفت: بعد از رفتن پیتر ما به وسیله نامه با هم در ارتباط بودیم . پیتر مجددا در سال 1995 به دیدن من آمد در اونجا تصمیم گرفتیم که با هم باشیم و خانواده بزرگی را درست کنیم . در ان سال من تازه دانشگاه را شروع کرده بودم . وقتی پیتر در سال 1996 مجددا به دیدن من آمد از من خواستگار کرد.

 

دبینز برای عضویت در ارتش وارد دانشگاه مینه سوتا شد. او در دسامبر 1996 او برای با همسرش ازدواج کرد و در همین مدت دیداری با ماموران اطلاعاتی روسیه داشت. در مدارگ دادگاه اعلام شده که متهم در دسامبر 1996 حداقل 2 دیدار با ماموران اطلاعاتی روسیه داشته است. که یکی از ماموران روسیه اهل سامارا بوده . سرویش اطلاعاتی روسیه برای مشکوک نشدن همسر دبینز به ملاقات های خودش به اون دستور داده بود که به همسرش بگه با استاید دانشگاه ملاقات می کند.

 

افسران اطلاعاتی روسیه در باره تصمیم دبینز برای ورود به ارتش تعجب کردند و از او پرسیدند هدفش از ورود به ارتش چیست؟ طبق اسناد دادگاه دبینز خود را ( طرفدار روسیه و مخالف آمریکا) معرفی کرد. دبینز به ارتش گفته بود که او خود را یک پسر روسی هست و دوست دارد درباره کشورش بیشتر بداند برای همین به روسیه سفر می کند.

دبینز در اعترافات خودش در ژوئیه 2019 اعلام کرد که هدف من نجات دادن انها ( وردم روسیه )از دست حکومتشان بود. بنابراین وقتی نیروهای امنیتی روسیه به او مراجعه کردند خوشحال شده چون امید داشت بتواند در بین انها متحدانی برای سرنگونی دولتشان ( روسیه ) پیدا کند . ((در این اظهارات پیتر هیچ اشاره ای به تمایلات همجنسگرایانه او نشده بود. که روسها با اطلاع داشتن از این موضوع از پیتز باج خواهی می کردند))

 

دبینز در سپتامبر 1997 از دانشگاه مینه سوتا فارغ التحصیل شد و در همان ماه به روسیه بازگشت . در این مدت در ارتش ایالات متحده به درجه ستوان دومی رسیده بود . پیتز یک ماه بعد نام (ایکار لسنیکوف) را برای ارتباط با مقامات روسیه انتخاب کرد. پیتز در دفتری در یک پایگاه نامی روسیه در چلیابینسک متنی را امضا کرد که در ان اعلام کرد هدفش خدمت به روسیه است. روس ها برای چند روز در روستایی در منطقه ولگا  روسیه از پیتر پذیرایی کردند همچنین شماره تلفنی جهت ارتباط به او دادند. و دنیز را تشویق کردند که ( به بهترین صورت در ارتش ایالات متحده خدمت کند.)

در جولای 1998 دبینز به عنوان افسر شیمیایی، هسته ای ، بیولوژیکی جهت خدمت به کره جنوبی اعزام شد. او اطلاعات ماموریت ، آرایش یگان و تجهیزات واحد خود را در اختیار روسیه قرار داد. سپس در آوریل 2001 به عنوان ستوان به فورت پولک لوئیزیانا اعزام شد. دبینز دوباره تمام اطاعات واحد خود را در اختیار ورسها قرار داد و همچینین به انها اعلام کرد که به نیروهای ویژه خواهد پیوست.

 

افسر اطلاعاتی روسیه پیتر را به خاطر اینکار تشویق کرد و به او گفت که به عنوان یک نیروی عادی هیچ ارزش و فایده ای برای روسیه ندارد و همچنین مبلغ 1000 دلار جهت قدردانی به او داد. هر چند پیتر در ابتدا این پول را قبول نکرد و دلیل کارهای خود را ( علاقه واقعی به روسیه ) اعلام کرد. اما در نهایت این پول را قبول کرد و با اسم رمز خود آن را امضا کرد.

 

تا ژوئن 2003 پیتر آموزش های عملیات های ویژه و هوابرد خود را کامل کرد و با درجه کاپیتانی به گروه 10 نیروی ویژه پیوست . چند ماه بعد او مجددا با افسرهای خارجی خود تماس گرفت. در ماه آگوست پیتر به روسیه سفر کرد و با شماره ای که داشت با GRU تماس گرفت . در هتلی ترتیب ملاقات پیتر با دو افسر روسی که تا به حال ندیده بود داده شد.دو افسر اطلاعاتی درباره واحدی که دبینز خدمت می کرد از او خواستند. و او موافقت کرد که اطلاعات کاملی از مکان ، ساختار، نیروی ها و کارهایی که این یگان می کند در اختیار انها قرار بدهد. پیتر در این جلسه یک یونیفرم ارتش روسیه را به عنوان هدیه قبول کرد . همچین گفت که افسر های روسی به او آموزش دادند که چگونه دستگاه دروغ سنج را فریب بدهد. افسر های امریکایی دوبار در سالهای 2000 و 2003 مصاحبه های با دبینز در باره سفرهاش به روسیه کردند که ظاهرا پیتر توانست انها را متقاعد کند و سوء ظن آنها را از بین ببرد. در سال 2004 مجوز امنیتی دبینز ارتقا پیدا کرد و  به او اجازه دستری به اسناد TOP SECERT  داده شد.

 

 

از آن زمان به بعد ، دبینز فرماندهی یک تیم نیروهای ویژه مستقر در اشتوتگارت المان را بر عهده گرفت . همچنین به عنوان افسر در بوسنی ، گرجستان و آذربایجان هم خدمت کرده است.دبیز در آذربایجان مرتکب یک اشتباه بزرگ شد که به قیمت فرماندهی او تمام شد. او تلفن امنی که دولت ایالات متحده در اختیارش گذاشته بود را به همسرش داد. دبینز به قاضی گفت : با توجه به اینکه احساس می کرد در یک زندگی دوگانه اسیر شده سعی میکرد در زندگی حرفه ای بی پروا عمل کند.

 

هر چند فعالیت های دبینز در ارتش پایان داده شده بود اما او همچنان به عنوان یک مامور روسیه در ایالات متحده عمل می کرد. در نوامبر 2005 شروع به کار به عنوان یک بازاریاب برای محصولات فولادی یک شرکت اوکراینی کرد. در پاییز 2008 پیتز به روسیه بازگشت تا مجددا با افسرهای اطلاعاتی دیدار داشته باشد. دبینز در دیدار با انها اعلام کرد اگر فرصت های تجاری در روسیه در اختیار او قرار بگیرد اطلاعاتی درباره تیم خود در آذربایجان و گرجستان در اختیار انها قرار می دهد.دبینز اسمی 6 نفر از نیروهای ویژه را برای روسها افشا کرد که ممکن بود با روسها همکاری کنند. پیتر مدعی شده که به روسها گفته این افراد به امریکا وفادار هستند.

 

در بیانیه که در دادگاه قرائت شده آمده که پیتر می دانسته از این اطلاعات می شود به نفع روسیه استفاده کرده و به ایالات متحده اسیب وارد کرد. همچین در این بیانیه آمه که پیتر به مسئولان روسی گفته که خدمت در ارتش او را خسته و عصبانی کرده و ایالات متحده باید کوچک شود.

 

دبینز در سپتامبر 2008 به ایالات متحده برگشت و مدارک لازم جهت تمدید مجوز امنیتی خود را دریافت کرد( پیتر بعد از اخراج از ارتش همچنان به عنوان نیروی ذخیره ارتش بود) در زمانی که دولت در حال بررسی سوابق او بود پیتر ایمیل هایی از یک افسر روسیه دریافت کرد که به روسیه برگردد اما پیتر این موضوع را رد کرد.


زمانی که بررسی صدور مجوزهای امنیتی برای پیتر در حال بررسی بود ارتش نگرانی های خود را در باره برخی رفتارهای او در اذربایجان ، پدر زن پیتز و ارتباطات تجاری او اعلام کرد. در این نامه امده که پیتر در زندگی خود دارای ضعف هایی است که سرویس های اطلاعای خارجی می توانند از انها برای سوء استفاده از پیتر استفاده کنند . همچنین از پیتر خواسته شده که تمام تماسه ای خارجی خود را گزارش کند.

دبینز در اواخر همان سال حدود 2 هفته در روسیه بوده. دبینز در دیدار با مدیران روسی خود گفته بود که می خواد در روسیه تجارت کند اما GRU ایده های دیگری برای او داشت. آنها از او خواستند دوباره به دولت فدرال بپیوندد.  در 3 ژانویه 2011 دبینز به یک نیروی اطلاعاتی روسی که در نقش تاجر بود ایمیل زد که به پایتخت خواهد رفت .

 

 اما در واقع دبینز به شمال ویرجینیا نقل مکان کرد و درخواست کار در جامعه اطلاعاتی آمریکا کرد. پیتر برای شغلهایی در سیا و آژانس امنیت ملی درخواست داده. در صورت پذیرش این درخواست ها او به اطلاعات بسیار مهمتری دسترسی پیدا می کرد.

 

هرچند دبینز نتوانست وارد CIA و یا NSA شود اما باتوجه به رزومه خود توانست به عنوان تحلیلگر ارشد سایبری برای گروه اطلاعاتی  902 وارد ارتش شود. پیتر تا مارس 2014 به عنوان تحلیل گر عملیات های سایبری ضد جاسوسی فعالیت می کرد. با توجه به موقعیت دبینز او توانست مشاغلی در شرکتهای  پیمانکارخصوصی دفاعی و آژانس اطلاعات دفاعی برای خود قراهم کند.

دادستان در پرونده دبینز نوشته : دبینز زمانی اطلاعات دیدار خود با افسران اطلاعاتی روسیه را گزارش داد که موفق نشد در سال 2019 درازمون دروغ سنجی موفق شود.

پیتز در سال 2020 دستگیر شد. اما  دادستان ها او را به توطئه جاسوسی فقط تا سال 2011 متهم کردند.