یک هفته از ابلاغ مأموریت مهم و سرنوشت ساز « حمله به پالایشگاه الدوره عراق» به پایگاه سوم شکاری (همدان) می گذشت و بحث های داغی بین شهید خضرایی و شهید یاسینی (معاون عملیات) در باره چگونگی ونحوه اجرای این عملیات در جریان بود. معاون عملیات که خود از قهرمانان جنگ به شمار می رفت، پس از محاسبه فراگ پروازی از جمله تعداد هواپیمای شرکت کننده در عملیات، محل هدف، زمان و ساعت انجام عملیات، مسر رفت و برگشت و… اجرای چنین عملیاتی را در عمق ۴۰۰ کیلومتری خاک عراق نسبت به پایگاه، با توجه به شبکه پیچیده و گسترده پدافند و وجود موشک های سام ۶، سام ۷ و رولند فرانسوی، انواع آتشبارهای ضدهوایی در طول مسیر، بازگشت خلبانان شرکت کننده در این عملیات را چیزی شبیه به معجره می دانست. از این رو بحث های زیادی بین آن دو صورت گرفت و ساعات زیادی به طول انجامید. معاون عملیات با توجه به تجارب بالای خود که نظیر چنین مأموریت هایی را در عمق خاک عراق به دفعات انجام داده بود و شناخت بسیار خوبی از منطقه هدف داشت، با وجود هدف های نزدیک تر نسبت به مرز ایران در بغداد، حمله به پالایشگاه الدوره عراق را چندان منطقی نمی دانست،‌ چون از اهداف طرح مطلع نبود. به همین جهت از فرمانده پایگاه اجازه خواست به پست فرماندهی ستاد نیرو در تهران مراجعه کرده و در باره ابعاد و ضریب امنیتی طرح و حساسیت های آن بحث و تبادل نظر نماید تا در صورت موافقت، در باره‌ چگونگی اجرای عملیات تجدیدنظر گردد. برای همین، معاون عملیات پایگاه به تهران عزیمت کرد و ضمن ملاقات با فمرانده نیروی هوایی و معاون عملیات و گروه طرح های تاکتیکی، پس از دو روز بحث و بررسی کارشناسانه با توجه به حساسیت موضوع و شرایط خاص کشور و تأکید مسئولین کشور و فرماندهان جنگ ضرورت اجرای طرح را لازم و مسئولین کشور و فرماندهان جنگ ضرورت اجرای طرح را لازم و اجتناب ناپذیر دانست و استدلال مسئولین را در باره اجرای عملیات، منطقی و حساب شده و کاملاً جدی تشخیص داد. معاون عملیات سرانجام به پایگاه بازگشت و موارد را با فرمانده پایگاه در میان گذاشت. اینک بحث داغ در باره تعیین و انتخاب خلبانانی بود که می بایست برای اجرای این عملیات در نظر گرفته می شدند. انتخابی که بتواند هم کارآیی لازم را برای انجام این عملیات سرنوشت ساز داشته باشد و هم میزان ضایعات احتمالی را به حداقل ممکن کاهش داده و درصد موفقیت و ضریب امنیت و سلامت پرواز آنان نیز تأمین گردد. در ضمن اجرای مأموریت هم در صورت امکان به گونه ای تحمیلی و دستوری نباشد، چرا که او بارها به تجربه دریافت بود هر جا که عملیات به صورت داوطلبانه انجام می پذیرفت، نتیجه و بازده کار بهتر و کیفیت عملیات چشمگیرتر و درصد موفقیت بیشتر بود. او بارها آزموده بود که لازمه موفقیت در هر عملیاتی به کارگیری نیروی متعهد و مؤثری است که درزمان و مکان مخصوص وارد عمل شده و با انجام عملیات تهاجمی با امکانات گسترده سریع و سرعت عمل، تا قلب دشمن نفوذ کرده و با ضربات قاطع و متمرکز طبق اصل غافل گیری، هدف را به کلی منهدم نمایند. سرهنگ خلبان یاسینی در جریان گزینش خلبانان ویژه و نخبگان، فهرستی از شاخص ترین خلبانان جنگی در کلیه پایگاه ها را به همراه سابقه فعالیت و مأموریت های جنگی شان تهیه وتسلیم فرمانده پایگاه نمود. در صدر این فهرست، نام خود و در ردیف دوم، نام عباس دوران به چشم می خورد! سرهنگ یاسینی طی یادداشتی خطاب به فرماده پایگاه در باره خود نوشت نظر به حساسیت موضوع، من برای اجرای این عملیات آمادگی کامل دارم و با توجه به اینکه ۳ سال در حومه شهر بغداد مأموریت برون مرزی داشته ام، شناخت خوبی نسبت به مسیر رفت و برگشت و استقرار موشک ها و توپ های ضد هوایی دشمن در منطقه دارم. در صورتی که فرمانده پایگاه صلاح بداند،‌ داوطلبانه آماده ام تا لیدری دسته پرواز را بر عهده بگیرم و یکی از خلبانان شرکت کننده در عملیات باشم. نفر دوم،‌ سرهنگ خلبان عباس دوران بود. معاون عملیات پایگاه، در باره سابقه فعالیت های سه ساله عباس دوران از آغاز جنگ تا به آن روز نوشت: ۱٫ شرکت در عملیات برون مرزی و بمباران پایگاه الرشید بغداد. ۲٫ درگیری با ۹ فروند هواپیمای متجاوز دشمن و سرنگوین یک فروند از هواپیماهای میگ در آسمان خوزستان. ۳٫ شرکت در حماسه ناوچه پیکان و انهدام پنج ناوچه اوزای عراق و فرستادن آنها به قعر آب های خلیج فارس در عملیات مروارید . ۴٫ بمباران پالایشگاه کرکوک، انهدام پل های مواصلاتی و بمباران مراکز تجمع دشمن. ۵٫ بمباران مکرر دشمن در جبهه های غربی و ده ها ساعت پرواز گشت و شناسایی در منطقه از جمله فعالیت های عباس دوران از آغاز جنگ تاکنون بود. او در پایان یادداشت خود، یادآور شد که نامبرده( دوران)‌ تاکنون در مجموع حدود ۱۰۵ساعت پرواز موفق جنگی را در کارنامه فعالیت های عملیاتی خود ثبت کرده و در مقایسه با عزیزان خلبان، رکود بیشترین پرواز برون مرزی را از آن خود ساخته است. فرمانده عملیات در گزارش خود یادآور شد، با این سابقه درخشان و زحمات طاقت فرسایی که سرهنگ دوران متقبل شده و فداکاری های کم نظیر او، واگذاری این مأموریت به او را منصفانه نمی دانم! هر چند یقین دارم در صورت ابلاغ، بلافاصله داوطلبانه آن را با آغوش باز پذیرا می شود. نفر سوم، سرهنگ ۲ خلبان محمود اسکندری از دیگر خلبانانی بود که فعالیت چشمگیری در پرونده عملیاتی خود ثبت کرده بود. از آن جمله، بمباران پالایشگاه کرکوک، پتروشیمی بغداد، ایستگاه های راداری تموز و لیدر دسته پروازی «الوند» در عملیات موسوم به «H3» و … . با توجه به شناختی که از منطقه داشت، بدین منظور برگزیده شد. اما مشکل این بود که اسکندری در آن تاریخ در پایگاه ششم شکاری (بوشهر) فعالیت می کرد. لذا می بایست از ایشان دعوتمی شد تا به پایگاه سوم شکاری ( همدان) بیاید. فرماده پایگاه پس از مطالعه یادداشت، معاون عملیات را به حضور پذیرفت و پس از بحث و مذاکره یادآوری شد: همان طور که می دانید حساسیت عملیات بسیار بالاست. و در صورت عدم بازگشت هر یک از شماها که مسئولیت های عملیاتی را به عهده دارید، باید بدانید که بازتاب خوبی برای کشور به ویژه پایگاه نخواهد داشت و از دست دادن هر یک از شما هم ضربه سختی برای نیروی هوایی و پایگاه خواهد بود. سرهنگ یاسینی که از اعتقادات مذهبی بسیار بالای برخوردار بود، لبخندی زد و گفتک از جانب من خیالتان راحت باشد. من بیمه قمربنی هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع) هستم و اطمینان دارم که در عملیات ها هیچ خطری متوجه من نخواهد بود. شهید یاسینی، همان طور که خود اعتقاد داشت تمامی عملیات ها را با موفقیت پشت سر گذاشت، هر چند دو بار هواپیمایش آسیب دید، اما در هر دو بار به صورت معجزه آسایی موفق به ترک هواپیما شد و از مرگ حتمی نجات یافت. سپس فرمانده پایگاه متقاعد شد و با سپردن مسئولیت دسته پروازی به وی، موافقت خود را در باره اجرای عملیات، اعلام کرد. سپس بحث بر سر انتخاب خلبان هواپیمای شماره ۲ شد. فرمانده گفت: بهتر است که موضوع را با عباس دوران در میان بگذاریم. چرا که بنا به نوع مسئولیتش باید ایشان از انجام این مهم که توسط این پایگاه صورت می گیرد، با اطلاع باشد. لذا با دعوت از دوران که در مسئولیت جانشین معاون عملیات پایگاه انجام وظیفه می کرد، جلسه سه نفری بین آنان تشکیل شد. در این جلسه فرمانده پایگاه ابتدا شرایط کشور را برای حاضرین تشریح کرد و ضرورت اجرای عملیات منحصر به فردی را که بر طبق فراگ پروازی به پایگاه محول شده بود، با توجه به شرایط منطقه لازم دانست. او توضیحات جامعه هم در خصوص عملیات داد. عباس که مشتاقانه به صحبت های فرمانده پایگاه گوش می داد، پرسید: در حالی که نقاط حساس و حیاتی در حاشیه و داخل شهر بغداد وجود دارد، به چه منظور پالایشگاه الدوره به عنوان هدف انتخاب شده است؟ سرهنگ یاسینی معاون عملیات از فرماده پایگاه اجازه خواست تا به این سؤال عباس پاسخ گوید. فرمانده سرش را به علامت مثبت تکان داد. و گفت: ببینید؛ نظیر چنین پرسشی برای من هم مطرح شد. و باعث شد تا برای گرفتن پاسخ به ستاد تهران مراجعه کنم و پاسخ سؤال مورد نظر را دریافت نمایم. موقعیت و شرایط هدف برای بمباران به نحوی مورد گزینش و طرح ریزی عملیاتی قرار گرفته که آثار حاصل از حملات هوای از دید خبرنگاران رسانه های گروهی جهان که در یکی از هتل های مشرف به پالایشگاه الدوره بغداد مستقر می باشند پوشیده نماند و با انجام عملیات، دفاع هوایی قدرتمند مورد ادعای صدام حسین زیر سؤال برود و مقامات کشورهایی که قرار است در کنفرانس غیرمتعهدها شرکت کنند، به ناامنی بغداد پی ببرند. لذا، پالایشگاه الدوره به دلایل ذیل انتخاب گردیده است. همجواری آن با پایگاه هوایی الرشید که هیچ تردیدی در مورد حضور دفاع هوایی عراق یا داشتن انواع هواپیماهای شکاری میراژ در این پایگاه در اذهان سران غیرمتعهدها باقی نمی گذارد. دود آتش حاصله از مواد خام و مشتقات نفتی این پالایشگاه پس از بمباران خلبانان، ساعت ها مشتعل خواهد بود و بخش وسیعی از آسمان شهر بغداد را خواهد پوشاند و از دید خبرنگاران رسانه های گروهی پوشیدن نخواهد بود. علاوه بر آ‌ن، بازتاب وسیعی در جهان خواهد داشت و اثرات این بمباران در کوتاه مدت قابل مهار نیست که از خود سند زنده و آشکاری برای موفقیت عملیات خواهد بود. علاوه بر آن، با توجه به حملات هوایی انجام شده دشمن علیه پالایشگاه های ایران، هیچ گونه محدودیت سیاسی نیز برای از بین بردن این منطقه حساس وحیاتی وجود ندارد. مضاف بر اینکه، انهدام پالایشگاه اثرات نامطلوبی در روند تأمین سوخت مورد نیاز ماشین جنگی عراق، حداثل برای کوتاه مدت بر جای خواهد گذاشت. همچنین اثرات روانی این بمباران به دلیل قرار داشتن هدف در محدوده شهر بغداد بسیار قابل ملاحظه است. در صورت انتخاب محلی دیگر برای بمباران، دولت عراق به طور سریع قادر به خنثی کردن اثرات بمباران و ایجاد پوشش خبری مناسب علیه این عملیات خواهد بود. فرمانده پایگاه که از دانش و آگاهی معاون عملیات به خود می بالید، در پایان افزود: این عملیات با همه عملیات هایی که تاکنون انجام شده و موفقیت آمیز بوده تفاوت دارد. فرمانده تأکید کرد که اقتدار نظام جمهوری اسلامی در این برهه از زمان به این عملیات مهم و سرنوشت ساز بستگی دارد و اطمینان داد؛ این عملیات در تاریخ کشور و تاریخ نیروی هوایی برای همیشه ثبت خواهد شد. سپس از عباس پرسید: با توجه به تجریه ای که دارید، و چندین بار بر روی بغداد پروازهای عملیاتی داشته اید، نظرتان در خصوص اجرای این عملیات چیست و برای اجرای آن کدام یک از خلبانن را پیشنهاد می کنید؟ عباس لحظه ای سکوت کرد و سپس از پنجره اتاق به هواپیمایی که در حال برخاستن از باند پروازی بود، چشم دوختو افکار درونی ندا می داد. من در مسئولیت جانشین معاون عملیات کدام یک از بچه را برگزینم! عباس در جایگاهی بود که باید تصمیم می گرفت؛ برای همین تصاویر یک یک همکاران خلبانش را از مقابل دیدگانش گذشت، رضا، سیروس، حمدالله، ناصر،‌ تورج، محمد، کریم، علیرضا، فریدون،‌ منصور و … رضا یک بچه‌ یک ماهه دارد، ناصر تازه ازدواج کرده، محمد خانمش غریبه است و با محیط نظامی آشنایی ندارد. منصور مجر است و با خواهر و مادر و پدرش زندگی می کند. حسین خانمش یمار است و در بیمارستان بستری است و … . هر کدام یک مشکلی دارند. به کدام یک از بچه های خلبان بگویم که با پذیرفتن این مأموریت نامه‌ رفتنش را امضاء‌ می کند! در حالی که فرمانده پایگاه و معاون عملیاتی به عباس چشم دوخته بودند، عباس نگاهش را از قاب عکس امام که لبخند بر چهره داشت و بر دیوار مقابل نصب شده بود برگرفت، لبخندی زد و گفت: من آماده ام! شهید خضرایی که اشک در چشمانش جمع شده بود و به وجود چنین خلبانی افتخار می کرد، گفت: با این اوصاف آیا حاضرید که مسئولیت عملیات را به عهده بگیرید؟ دوران سرش را به علامت مثبت تکان داد و گفت با همه‌ مخاطراتی که به آن اشاره داشتید، بله قربان،‌ آماده ام! سپس فرمانده نامه لاک و مهر شده ای را که چیزی جز فراگ پروازی نبود، به او تحویل داد. در حالی که شهید یاسینی خود را برای انجام این عملیات مهم و سرنوشت ساز آماده می کرد از طریق رادار خبر ورود تعدادی از هواپیماهای دشمن نزی اعلام شد. شهید یاسینی سریع به صورت داوطلبانه به مقابله به هواپیماهای دشمن برخاست که در این درگیری موفق به انهدام یک فروند هواپیمای دشمن گرید. هواپیمای او به هنگام مراجعت هدف موشک قرار گرفت و در حالی که هواپیما از کنترل او خارج شده بود، به صورت اضطراری با چتر نجات فرود آمد و این عملیات باعث شد تا نتواند در حمله به پالایشگاه الدوره شرکت نماید. چرا که، استانداردهای پروازی بعد از آن سانحه به وی اجازه شرکت در چنین عملیاتی را نمی داد. سرانجام لیدری دسته پرواز را عباس شخصاً به عهده گرفت