عملکرد ناوگان تامکتهای ما در طول جنگ 8 ساله ما با عراق همیشه موضوع جالبی برای بحث و بررسی بوده است. تامکت جنگنده ای بود بسیار پیشرفته و کارامد در عصر خود که تنها مشتری خارجی ان ایران بوده است و از طرفی دیگر ایران پس از انقلاب 57 تمام روابط خود را با سازنده این جنگنده یعنی امریکا قطع نمود و اندکی بعد درگیر یک جنگ خانمانسوز و طولانی با همسایه غربی خود شد.
این پیشرفتگی تامکت و نبود رابطه با سازنده و این واقعیت که ایران یک کشور جهان سومی است که بسیاری از زیرساختها و زمینه ها و فن اوریها برای نگاهداری چنینی ماشین پیچیده ای را ندارد باعث شد که در بسیاری از محافل هوانوردی این ایده رایج شود که تامکتهای ایران به دلیل عملیاتی نبودن یا اصلا در جنگ شرکت نداشته اند یا تاثیرشان بسیار اندک بوده ! البته روند بغرنج انتشار اطلاعات در ارتش ایران (در بسیاری از موارد واقعا بی مورد!)و نبود اراده ای محکم برای نمایش جزییات انچه تامکتها و خلبانان ان در جنگ انجام داده اند باعث دامن زدن به این بدبینی دنیا درباره کارایی مجموعه تامکتها و خلبانان انها هم شد.
چند سال پیش شخصی اتریشی به نام تام کوپر در همکاری با اقایی با نام مستعار فرزاد بیشاپ اقدام به نوشتن و انتشار کتابی کردند با نام ""IRANIAN F-14 UNITS IN COMBAT"" که در ان به بیان عملکرد ناوگان تامکت ما در جنگ از زاویه ای دیگر و با اطلاعات بسیار جدید کرده بودند.هر چند کتاب یاد شده مملو بود از اشتباهات فراوان در باره بخش ایرانی ماجرا ولی به دلیل دسترسی نویسندگان به منابع و اسناد نیروی هوایی پیشین عراق ،در ان بخش مربوط به عراق ،داستان معقولتر و کم اشتباه تر بود.به هر حال هرچه بود این کتاب به شدت مورد توجه قرار گرفت و با پخش و انتشار ان در دنیا به ناگاه دید تمامی علاقه مندان مقوله جنگنده ها و بویژه تامکت دوستان!درباره ماجرای تامکتهای ایرانی به صورت کلی زیر و رو شد!
امروزه به هر سایت یا فروم و تاپیکی که به جنگ ایران و عراق یا جنگنده اف14 پرداخته سر بزنید می بینید که تقریبا بیشتر انها از همان مطالب و امار ارائه شده د رکتاب تام کوپر استفاده می کنند.درست است که کتاب ایرادهای فراوانی دارد و لی همین کتاب باعث خریدن پرستیژ بالایی برای نیروی هوایی ما در دنیا شده است!!!
پس از معرفی کتاب به دنیا و همچنین رسیدن ان به دست تعدادی از خلبانان تامکت زمان جنگ ما و مشاهده مطالب اشتباه ان که این مورد تقریبا همزمان شده بود با برنامه ریزی برای ساخت مجموعه مستند نبردهای تامکت در ایران ،تصمیمی گرفته شد مبنی بر تماس با تام کوپر و ارائه اطلاعات درست و مستند (البته در حد قابل ارائه حفاظتی)به وی برای تصحیح کتاب و همچنین استفاده از اطلاعات نامبرده برای تولید مستند .
یکی از خلبانانی که به همین منظور با تام کوپر تماس حاصل نمود جناب سرتیپ دوم فضل الله جاوید نیا از خلبانان به نام تاکت ما در هنگام جنگ ،بود.در واقع این تماسها برای راستی ازمایی مطالب کتاب و زدودن اشتباهات ان و پربارتر کردن ان برای ویرایشهای بعدی و نوبتهای چاپ بعدی بود که البته به دلایلی گوناکون این تجدید چاپ با ویرایش جدید انجام نشد و هنوز همان کتاب اولیه در دسترس جهانیان قرار دارد.
در طی این مجموعه تماسها و انجام راستی ازمایی درباره بخشهای گوناگون کتاب اقای جاوید نیا به موردی رسیدند (داستان این تاپیک ما هم درباره همین مورد است!)که تام کوپر اصرار شدیدی درباره درستی ان مطلب داشت.کسانی که کتاب را خوانده اند در بخش ""ملاقات ژنرالهای عراقی با تامکتهای ایرانی""این ماجرا را خوانده اند .
تام کوپر اصرار زیادی بر این داشت که با شخص خلبان عراقی "موسی" در این مورد گفتگو کرده و وی به انچه که در ان روز درگیری دیده اطمینان کامل دارد.
حالا برای بهتر مشخص شدن ماجرا بیایید این مورد را از زوایه ای غیر از دید تام کوپر ببینیم و بعد ارتباط ان را با این داستان و همچنین خلبان تامکت مورد نظرم و صد البته عنوام تاپیک (ان دو فینیکیس فراموش شده)بررسی کنیم.
در اواخر ابان ماه سال 1361 نیروی هوایی ایران به وسیله مراجع و مبادی اطلاعاتی خود متوجه میشود که شخص صدام حسین یا تعدادی از مقامات مهم ارتش عراق قرار است که طی چند روز اینده از مناطق جنگی و خطوط مقدم جبهه (در بخش عراقی) بوسیله بالگرد بازدید کنند.در نتیجه طی اطلاعیه ای رسمی و البته سری که به پایگاههای عملیاتی نیروی هوایی ارسال شد این موضوع به اطلاع فرماندهان و برنامه ریزان پایگاهها از جله پایگاه هشتم شکاری اصفهان رسانده شد.برای همین و با توجه به حساسیت موضوع و بنا بر دستور عالی ترین مقامات نیروی هوایی ،تامکتهای پایگاههای هشتم و هفتم گشتهای مرزی خود را در مناطق غربی کشور افزایش داده و توجه بسیار بیشتر و "ویژه"تری به این مورد خاص داشتند.
مسلم بود که با توجه به انتقال مقامات عراقی با بالگرد ،تعداد زیادی شکاری عراقی به مظور اسکورت و تاپ کاور انها حضور خواهند داشت تا از عدم دسترسی "ایران"به این بالگردهای مهم مطمئن شوند.
دقیقا در روز 29 ابان 1361برابر با 20 نوامبر 1982یکی از خلبانان تامکت پایگاه هشتم شکاری در منطقه 3 جنوب که غرب اهواز را پوشش می دهد مشغول گشت زنی در اسمان ان منطقه بوده و از ماجرای ماموریت بالگردهای عراقی نیز اگاه بوده است.البته باید گفت که روز و ساعت دقیق ورود بالگردهای عراقی به منطقه مشخص نبود ولی اطلاع کلی از شاکله ماموریت عراقی ها وجود داشت و بنا براین خلبانان تامکت ایرانی مترصد فرصت برای شکار این مقامات مهم عراقی بودند.
از قضا در همین روز و همین ساعت گشت زنی تامکت ما بر فراض منطقه دو تن از مقامات بسیار مهم ارتش عراق یعنی ژنرال عدنان خیرالله و ژنرال ماهر عبدالرشید سوار بر یک فروند بالگرد مسلح میل 8 با همراهی دو فروند بالگرد دیگر میل 8 و یک فروند بالگرد رزمی میل 25 رهسپار خطوط مقدم جنگ میشوند.چندین فروند میگ 21 و میگ 23 هم به صورت نوبتی اسکورت این بالگردها را به عهده داشتند.


هر چهار فروند بالگرد در ارتفاع پایین پرواز کرده و تلاش در رسیدن به مقصد خود بدون شناسایی شدن توسط رهگیرهای ایرانی را داشتند.از طرفی شکاریهای پرتعداد عراقی با علم به ورود بالگردهایشان به منطقه تلاش داشتند با اجام حرکات ایذایی توجه تنها رهگیر ایرانی موجود در منطقه را به خود جلب کنند تا ماجرای اصلی پنهان بماند.اما غافل از این بودند که خلبان ایرانی تامکت از ماموریت ان روز بالگردها اگاه است و با دیدن این تلاش زیاد جنگنده های عراقی در مشغول کردن شکاری ایرانی،پی به ماجرا می برد.با چند بار نزدیک شدن جنگنده های عراقی به نزدیکی مرز ،تامکت ایرانی نیز روی انها قفل راداری انجام می دهد و انها نیز به محض اگاهی از این مورد دوباره دور زده و به عمق اسمان خود بر می گشتند.
تامکت ایرانی اما در این سوی مرز با اگاهی از ماجرای ماموریت سری ان روز عراقی ها و با مشاهده تلاش فراوان جنگنده های عراقی برای دور کردن وی از منطقه عملیاتیشان دیگر تقریبا مطمئن شده است که ورود بالگردهای عراقی به منطقه حتمی است.ولی در این میان مشکلی وجود داردو ان این است که خلبان تامکت ما با یک پارادوکس شگفت اور روبرو است!
از طرفی به وی فرمان داده شده که بالگر حامل مقامات عراقی را سرنگون کند و از طرفی دیگر دستوری از اغاز جنگ به خلبانان تامکت داده شده که به هیچ عنوان اهداف خود را در درون حریم هوایی عراق مورد هدف قرار ندهند و برای شلیک فینیکس به سمت انها صبر کنند تا وارد عمق اسمان ایران شوند.
این دستور دو دلیل دارد:
1.اگر احیانان فینیکس شلیک شده به هر دلیل به هدف نخورد و سامانه selfkill موشک هم عمل نکند ،لاشه موشک به دست عراقی ها و به تبع ان روسها نیفتد
2.به دلیل کمبود شدید موشک فینیکس در ایران و نبود امکان تهیه ان اگر موجودی این موشکها به پایان می رسید عملا تامکتهای ایرانی به دلیل نبود موشک سازگار دیگر به پرنده هایی بی خطر برای دشمن تبدیل می شدند و این دستور عدم شلیک فینیکس در برد بلند و در اسمان عراق باعث می شد در بسیاری از موارد فقط با قفل راداری روی جنگنده های عراقی در اسمان عراق انها ماموریت خود را نیمه تمام گذاشته و برگردند و به این ترتیب بدون شلیک فینیکس از اسمان ایران هم دفاع شود.
حالا خلبان داستان ما باید اهدافش را درون عراق هدف قرار می داد زیرا بالگردهای عراقی که قرار نبود وارد اسمان ایران شوند!! از طرفی هم دستور داشت که در ان سوی مرز موشک شلیک نکند!!!
به هر حال با همین وضعیت و برای چند بار تامکت ما با جنگنده های عراقی در استانه مرز سرشاخ شد که با فرار انها و عدم ورودشان به اسمان ایران مورد خاصی پیش نمی امد.در این هنگام تامکت ما به مرز بسیار نزدیک شده و افسر رادار ان با یک سرچ ارتفاع پایین راداری در منطقه پیش رو متوجه دو هدف می شود که در ارتفاع پایین و سرعت پایین در حال حرکت به سمت جلو هستند.خلبان بی درنگ حدث می زند که این دو هدف با توجه به سرعت و ارتفاع کم همان بالگردهای عراقی باید باشند.بنا براین با توجه به شرایط و دستورات یش گفته تصمیم به نوعی لغو دستور گرفته ودو فروند فینیکس خود را برای شلیک در عمق اسمان عراق اماده می کند.در واقع خلبان چاره ای هم نداشته .چون اگر میتوانست این بالگردها را شکار کند و با توجه به اینکه سیستمهای اطلاعاتی ایران حدث می زدند که خود صدام درون بالگردها حضور دارد ،پس انهدام این بالگردها و در نتیجه مرگ صدام می توانست تاثیر شگرفی در نتیجه جنگ ایران و عراق داشته باشد و با توجه به تمامی این ماجرا ها خلبان تامکت ما با فاصله کمی از انجام قفل موفق راداری روی این دو هدف ،دو فروند فینیکس را با فاصله زمانی حدود 6 ثانیه به سمتشان شلیک می کند.
توجه کنید که این تاخیر حدود 6 ثانیه ای بین هر دو شلیک فینیکس توسط سامانه کنترل اتش تامکت اعمال می شود تا هم موشکها مسیر همدیگر را قطع نکرده و احیانا با هم برخورد نکنند و هنم فاز انتقال داده به موشک در لحظه شلیک تا شلیک موشک بعدی مختل نشود.
هر دو موشک به اهدافشان که خلبان فکر میکرده بالگرد هستند برخورد کرده و هردو منهدم میشوند.ایستگاههای راداری کنترل کننده کل عملیات در ایران و همچنین سیستمهای شنود و اطلاعاتی نیروی هوایی به طور کامل انهدام و سرنگونی و حذف این اهداف از رادار را تایید میکنند و از طرفی هم خلبان و هم افسر رهگیری راداری هر دو فایر بالهای انهدام اهداف را با چشم خود می بینند.ولی اجرا این جاست که این اهداف بالگرد نبودند بلکه دو فروند میگ 23 بودند که در ارتفاع و سرعت پایین پیش روی بالگردها پرواز می کردند (شاید برای فریب رهگیرهای ایرانی در تشخیص بالگردها).به هرحال این موضوع هم توسط ایستگاههای رادار و شنود ایرانی مشخص می شود.
خلبان موسی به عنوان خلبان بالگرد میل 8 حامل دو ژنرال عراقی که با رهگیرهای اسکورتش هم در تماس رادیوی بوده ناگهان متوجه قطع ارتباط خود با یکی از شکاری ها و اندکی بعد شکاری بعدی میشود.لحظاتی نگذشته که جلوی خود فرو افتادن یک لاشه بزرگ سوزان از اسمان به زمین را می بیند و چند ثانیه بعد لاشه دوم هم در حال فرو افتادن است!!
وضعیت بحرانی است .هنوز تا مرز ایران فاصله زیادی مانده و طبیعتا در ان منطقه از خاک عراق هیچ پدافند ایرانی وجود ندارد .پس برای سرنگونی این جنگنده ها فقط یک احتمال وجود دارد وان وجود شکاریهای ایرانی در منطقه است پس بلافاصله با مقامات ارشد سوار بر بالگرد که انها هم شاهد این صحنه ترسناک بوده اند مشورت کرده و انها فورا دستور برگشت و فرار به جایی امن را می دهند.در نتیجه تمام بالگردها با لغو ماموریت به پایگاه مبدا خود باز می گردند و این مورد برخورد نزدیک بلند پایه ترین مقامات ارتش عراق با تامکت در تاریخ ثبت می شود.
ولی در این طرف مرز و برای خلبان تامکت ما داستان تمام نشده است!!!
پس از بازگشت به پایگاه هشتم بلافاصله وی مواخذه می شود!
چون از دستور عدم شلیک فینیکس در فراسوی مرزها پی روی نکرده است.حالا کسی هم نیست که بگوید که اگر این کار را نمیکرده پس چگونه باید بالگر د عراقی را در ان سوی مرز شکار می کرده!؟به هر صورتی که هست توسط فرماندهان این دو شلیک فینیکس خلبان نامبرده از فهرست شلیکهای وی و شمار شکارهای او حذف می شود!با وجودی که تاییدیه صد در صد رادار و ایستگاههای شنود بر سرنگونی دو فروند میگ 23 وجود داشته است!(اینجاست که میگویم وجود یا عدم وجود سخنان تام کوپر تاثیری در ماجرا نداشته و مدارک ان در خود نیرو موجود است)خود خلبان نیز به دلیل ناراحتی از این ماجرای پیش امده دیگر در هیچ جایی صحبت از این دو فینیکس شلیک شده در ان روز و همچنین ان ماموریت خاص نمیکند و اصلا بهتر می بیند که کل ماجرا را به فراموشی بسپارد.


حالا میرسیم به روایت تام کوپر از ماجرا :
وی سخن از خلبانی به نام خسروداد برای تامکت ان ماجرا کرده که اشتباه محض است.چون اصلا چنین خلبانی در ناوگان تامکت ما در هنگام جنگ وجود نداشته است.
دیگر اینکه تامکت در گیر در ماجرای ان روز یک فروند بوده نه ان طور که در کتاب امده دو فوند.
شلیک موشک هم دو فروند فینیکس بوده و اسپارو یی شلیک نشده است و اهداف شکار شده هم دو فروند میگ 23 بوده اند و میگ 21 در میان انها نبوده است.ولی با حذف این اشتباهات روایت تام کوپر بسیار به واقعیت نزدیک است بویژه انکه خلبان بالگرد عراقی هم با چشم خود شاهد ماجرا بوده و کل داستان را روایت کرده است.
جاوید نیا پس از تماس خود با کوپر و دیدن اصرار کوپر به درستی این ماجرا(صرف نظر از اسامی و برخی جزییات)به سراغ اسناد و مدارک نیروی هوایی و پایگاه هشتم که خود در انجا خدمت کرده می رود تا ببینید ایا در ان روز خاص 29 ابان 1361 اصلا تامکتی در ان منطقه پرواز داشته واگر داشته خلبانش که بوده و ایا شلیکی هم داشته یا خیر.
با کمال شگفتی جاوید نیا به مدارکی بر می خورد که پرواز تامکت ما در ان روز با اسامی خدمه ان و همچنین سرنگونی موفق دو جنگنده عراقی را کاملا تایید میکنند!
در نتیجه ماجرا را به خلبان تامکت داستان ماو باقی مسوولین اطلاع داده و پس از حدود 30 سال!!! رسما و توسط نیروی هوایی این دو شلیک فینیکس و دو شکار حاصل از ان در فهرست پیروزیهای رسمی خلبان نامبرده قرار می گیرد.

حالا شاید بپرسید که این خلبان تامکت نیروی هوایی ما که در این ماجرا به وی اشاره شد کیست!؟
جناب فریدون علی مازندرانی به همراه شادروان رضا طهماسبی (افسر رادار تامکت)در ان روز خدمه ان تامکت ما بوده اند و در واقع کسانی بودند که طعم نزدیک شدن به این گربه وحشی را به ژنرالهای عراقی چشاندند!
با ثبت این دو شلیک فینیکس در پرونده جناب مازندرانی تعدادکل فینیکسهای شلیک شده ایشان به 8 فروند می رسد که در ایران و امریکا بی رقیب است