بعد از گذشت سالها از جنگ عراق یک مرکز تحقیقاتی آمریکایی گزارش کاملی از شرایطی که منجر به شکست ارتش عراق در نخستین روزهای جنگ آمریکا علیه این کشور شد، منتشر کرد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) تهیه‌ی این گزارش که شش ماه زمان برده است، در برگیرنده‌ی مصاحبه‌های ده‌ها تن از فرماندهان نظامی عراقی و آمریکایی شرکت کننده در جنگ عراق است. 
 
روزنامه‌ی الوطن - چاپ عربستان - نوشت: این گزارش که از سوی مرکز تحقیقات RAND Corporation آمریکا ارایه شده، حاکی از آن است که مسوولیت اصلی شکست عراق در این جنگ برتری سلاح‌های آمریکا که واشنگتن آن زمان اعلام کرده بود و یا سطح آموزش سربازان آمریکایی نبود، بلکه تنها به زیرساخت‌های نظام سابق عراق و صدام باز می‌گردد. 
 
بر اساس این گزارش صدام تنها کسی بود که حق تصمیم‌گیری داشت. چرا که تصور میکرد از مهارت و درایت نظامی کافی نسبت به افسران و فرماندهان ارتشش برخوردار است. به موجب این گزارش تصمیم‌گیری‌های صدام به لحاظ تاکتیکی و استراتژیکی کاملا اشتباه بود. همانطور که قبلا نیز در جنگ با ایران و سپس با کویت دچار آن اشتباهات شده بود. در این گزارش آمده است: اشتباه در حسابگری‌های صدام به چندین عامل از جمله اعتماد به نفس افراطی وی، خوشبینی صدام به احتمالات و رویدادها و عدم آگاهی‌اش از مسایل سیاسی جهان، اهداف روند‌های جهانی و اعتماد غیر قابل توجیهش بر این مساله که عراق از هر جنگی بدور خواهد بود و در صورت هر جنگی در جهان نظام وی هم‌چنان پابرجا خواهد بود، باز می‌گشت. 
 
در این گزارش آمده است: نگرانی‌های امنیت داخلی صدام بسیاری از توانایی‌های نیروهای مسلح عراق را در رویارویی با هر گونه جنگ خارجی از بین برده بود. به طوری که این نگرانی‌ها و دل مشغولی‌های امنیتی وی به نوعی عملکرد یگان‌های مسلح عراق را در برابر جلوگیری از هر گونه احتمال کودتای نظامی با قید و بندی‌هایی روبه‌رو می‌ساخت. بر اساس این گزارش صدام حتی قبل از وقوع جنگ آمریکا محل استقرار نیروهایش را تغییر نداده بود و این مساله باعث تعجب فرماندهان نظامی آمریکا شده بود چرا که این نیروها در همان مقرهای قبل از جنگ مستقر بودند و هیچ آمادگی برای احتمال درگیری‌ها با سربازان آمریکایی نداشتند. در این گزارش عنوان شده است: صدام گارد ریاست جمهوری‌اش را از شهرهای عراق از جمله بغداد خارج کرد و این شهرها را تحت نظارت نیروهای غیر نظامی مانند نیروهای چریکی قرار داد.
 
 بر اساس این گزارش صدام هشدارهای مفصلی از بغداد در خصوص حمله‌ی آمریکا دریافت کرد، اما میزان هوش و درایت وی و پاسخگویی‌اش به این اطلاعات و آمادگی‌اش برای رویارویی با این جنگ بسیار ضعیف بود. در این گزارش 180 صفحه‌ای به روحیات سربازان عراقی اشاره شده و آمده است: روحیات این سربازان کاهش یافته و تجهیز نامناسب این نیروها و عدم آموزش مناسب آنها و موفقیت تبلیغات آمریکا در زمینه‌ی شکست عراق در این جنگ آن را متقاعد کرده بود که شکستشان در این جنگ حتمی است و آنها به فایده‌ی این جنگ و دلایل وقوع آن اعتقاد ضعیفی داشتند.
 
 در ادامه‌ی این گزارش آمده است: این مساله منجر به فرار ده‌ها هزار سرباز عراقی از مقرهایشان شد بویژه اینکه مجازات‌های سختی که صدام در صورت فرار از خدمت سربازی در نظر می‌گرفت در آن شرایط بحرانی بسیار سخت اجرا می‌شد و تهدیدات مبنی بر اینکه بزودی با این افراد برخورد می‌شود نیز تنها در حد تهدید بود بنابر این شبه نظامیان وفادار به صدام بودند که به جنگ ادامه دادند.
 
 این مرکز تحقیقاتی در گزارش خود آورده است: پیروزی در جنگ عراق از آنجا که به علت اشتباهات صدام بود چندان با ارزش نبود و ارزان بدست آمد. سربازان آمریکایی بسیار خوش شانس بودند چون صدام به گونه‌ای بسیار ضعیف عمل می‌کرد که جنگ برای نیروهای آمریکایی بسیار راحت بود. بر اساس این گزارش به رغم اینکه صدام جنگ چریکی طولانی مدت را طراحی نکرده بود اما حوادث عراق در طول این جنگ و و بعد از آن زمینه را برای شورش فراهم ساخت و منجر به ترک سربازان و افسران عراقی از خدمت و پیوستن آنها به گروه‌های شبه نظامی و گروه‌های مسلح شد. این مرکز هم‌چنین نسبت به این اوهام که بعد از جنگ سریع عراق تصمیم‌گیران در واشنگتن باز به فکر تکرار جنگ دیگری در منطقه باشند، هشدار داده است.
 
***
 
تهاجم امریکا به عراق اگرچه از مدتها پیش از آن از سوی کارشناسان محتمل بود ؛ اما تقریبا کمتر کسی گمان می کرد که چنین حمله ای در مدت زمانی کوتاه به نتیجه برسد
 
؛ بلکه سخن از مقاومت جدی عراقیها و در پی آن جنگی فرسایشی در میان بود. سرانجام حمله آغاز شد ؛ اما مقاومتی صورت نپذیرفت تا عراق بسادگی و در فاصله ای کوتاه به تصرف اشغالگران درآید. کارشناسان و تحلیلگران هنوز درباره علل این امر پاسخی قاطع نداده اند و اگرچه نظرات گوناگونی مطرح شده و بخصوص از تبانی میان مهاجمان و مدافعان سخن می گویند؛ اما به نظر می رسد برای روشن شدن این دلایل هنوز باید منتظر ماند. مقاله حاضر که به قلم یک کارشناس مسائل بین المللی به تحریر درآمده ، می کوشد تا دلایلی را در این باره ذکر کند که جای تامل دارد. سقوط زودهنگام و سریع شهر بغداد و عدم مقاومت لازم و قابل پیش بینی توسط نیروهای عراقی سبب شد که این پرسش در اذهان تحلیلگران سیاسی و نظامی پدید آید که علت سقوط سریع این شهر در چه بوده است؛ البته ساده ترین پاسخ این است که میان حاکمان عراق و نیروهای اشغالگر تبانی صورت پذیرفته است . بخصوص این که برخی از منابع خبری غربی توسط رسانه های گفتاری و نوشتاری ، درصدد القای این تبانی برآمدند. به نظر می رسد حتی اگر تبانی هم صورت پذیرفته باشد ، بهتر آن است که از اوضاع عراق و عوامل سقوط سریع بغداد یک ارزیابی عمیق و همه جانبه به عمل آید تا بسیاری از زوایای این معما روشن شود.
 
1- عراق در سالهای نخستین دهه 80میلادی و در زمانی که ارتش تا بن دندان مسلح آن کشور ، بخشهای وسیعی از خاک ایران را به اشغال درآورد ، از یک ارتش کلاسیک مدرن و با تجهیزات فراوان برخوردار بود و مردم عراق که تا آن زمان جنگی را پشت سر نگذاشته بودند ، روحیه ای قوی داشتند ؛ ولی 8سال جنگ ، هم توان نظامی عراق را کاهش داد و هم مردمی زخم خورده و خسته از جنگ بر جای گذاشت . با این وجود به علت حمایت های مالی و لجستیکی که از رژیم صدام به عمل می آمد، ناتوانی نظامی ترمیم شد؛ ولی حمله به کویت و سپس اخراج آن توسط نیروهای ائتلافی ضمن آن که روحیه مردم عراق را تضعیف کرد، دیگر فرصتی برای صدام فراهم نکرد که ضعف نظامی خود را ترمیم کند و سپس تحریم های 13ساله که بر عراق تحمیل شد ، سبب شد که این کشور از نظر اقتصادی ، نظامی ، سیاسی هر روز بیشتر تحلیل برود؛ به طوری که جبران آن تقریبا ناممکن باشد. در آغاز سال 2003میلادی ، عراق در ضعیف ترین سطح از نظر نظامی ، اقتصادی ، سیاسی و روحیه مردمی قرار داشت.
 
2- صدام به لحاظ اطمینان به فرانسه و روسیه مبنی بر استفاده از حق وتو درباره قطعنامه جدید که مجوز حمله را صادر می کند و این تصور غلط که امریکا بدون قطعنامه جدید از شورای امنیت حمله نخواهد کرد، هرگونه تهاجم و اشغال به خاک عراق را تصور نمی کرد و لذا از آمادگی های لازم برخوردار نبود.
 
3- عراق طرح نظامی صحیح و اصولی نداشت . اندرو گیلیگان ، خبرنگار بی .بی .سی در بغداد با یک سرهنگ گارد جمهوری عراق در بغداد مصاحبه ای کرد. این افسر عراقی که مسوولیت 600سرباز را به عهده داشت ، در پاسخ به یکی از پرسش ها بیان کرد: (طرح نظامی ، طرح غلطی بود. اگر این طرح درست بود، شاید می جنگیدیم . همه اش اشکال بود تنها اگر به فرودگاه نگاه کنید که همین طور رها شد تا اشغال شود، متوجه می شوید در شرایطی جنگی ، چنین طرحی احمقانه است).
 
4- استراتژی نظامی عراق بر مبنای حفظ شهرها بود و عراقیها تصور می کردند که نیروهای مهاجم ، یک به یک شهرها را اشغال خواهند کرد؛ لذا مقاومت های شهری را تا حدودی استحکام بخشیدند. به طوری که نیروهای امریکایی و انگلیسی در نیمه اول جنگ برای تسلط بر شهرهایی نظیر؛ ام القصر، بصره ، فاو، ناصریه و... دچار زحمت فراوان و تلفات شدند. تا جایی که مجبور شدند استراتژی دور زدن شهرها را جایگزین تسلط بر شهرها کنند و به این ترتیب مار 500کیلومتری تشکیل شد و از آنجایی که ارتش عراق برای حملات خارج شهری و جنگهای نامنظم و پارتیزانی آمادگی و برنامه ریزی نداشت ؛ لذا ملاحظه شد که نتوانست ضربه ای بر این مار 500کیلومتری وارد کند.
 
5- مهاجمان از بالاترین قدرت و توان نظامی برخوردار بودند و با تمام قدرت بر عرصه نبرد وارد شدند. بدون توجه به این که کشور مقابلشان از ضعف شدید نظامی برخوردار است . انتقال حدود 250هزار نظامی و با اعزام بزرگترین و مجهزترین ناوهای جنگی به آبهای مدیترانه و خلیج فارس نشان دهنده آمادگی رزمی امریکا و انگلیس بود و آرایش نظامی آنها به شکلی بود که کشور کوچک و ضعیفی نظیر عراق در چنگال آنها گرفتار شده بود و هیچ تحرک قابل توجهی نمی توانست از خود بروز بدهد.
6- در طول 20روز جنگ ، به نوشته مجله DeffenceNews (دیفنس نیوز) ارتشهای مهاجم ، 41هزار سورتی پرواز انجام دادند و 30هزار بمب پرتاب کردند. 1800هواپیمای جنگی امریکایی در عملیات شرکت داشتند. از 30هزار بمب پرتاب شده ، 19هزار و 948بمب ، ماهواره ای و لیزری و 9251بمب ، معمولی بود. 1000موشک کروز که ضریب خطای آن 10متر و هزینه موشک یک میلیون و 200هزار دلار بود ، به مراکز نظامی و فرماندهی حزب بعث و مناطق مسکونی شلیک شد. 1500بمب خوشه ای پرتاب شد و مهاجمان از موشکها و بمبهایی استفاده کردند که برای بسیاری از کارشناسان نظامی ناشناخته بود. آنهایی که با اعداد و ارقام نظامی آشنایی دارند، بخوبی آگاهند که در طول 21روز این حجم حمله گسترده و مخرب می تواند چه پیامدهایی در بر داشته باشد، با توجه به این که وسعت خاک عراق تقریبا یک چهارم خاک ایران و جمعیت آن 24میلیون نفر است . گذشته از بمبهای 10تنی که قدرت تخریب آن وحشتناک است ، بمب افکن های B52 امریکایی ، بر روی مناطق نظامی و سنگرهای عراقی ها به تعداد بیشمار بمب می ریختند. در زیر آماج حملات هوایی ، نیروها و شهروندان عراقی اگر در خاج پناهگاه توقف می کردند، کشته می شدند و اگر به پناهگاه ها می رفتند، بعد از خروج از پناهگاه با انبوهی از سربازان و تجهیزات نیروهای اشغالگر روبه رو می شدند که توسط بالگردهای امریکایی و انگلیسی هلی برد شده بودند و در چنین وضعیتی فراروی نیروهای عراقی یک راه وجود داشت ؛ و آن هم تسلیم . همان سرهنگ عراقی در مصاحبه با اندرو گیلیگان ، خبرنگار بی .بی .سی در بغداد اظهار می کند: دستور این بود که در موقعیت خودتان بمانید و هنگام بمباران پناه بگیرید و مخفی شوید، از همان اول معلوم بود که ما قدرت نظامی برابری نداریم . موضوع دیگری که به ما خیلی ضربه زد، حمله هوایی بود که تانکها و تجهیزات ما را نابود کرد و تقریبا پیش از این با چنین چیزی روبه رو نشده بودیم.
 
7- امریکایی ها و انگلیسی ها به پشتوانه توانمندی های تکنیکی به گونه ای عمل کردند که رادارهای عراقی ها قفل شدند و هر گونه فعالیت هوایی را از نیروهای عراقی سلب کردند، به طوری که بغداد قادر نبود به مواضع دشمن حتی یک حمله هوایی کند و در عمل نیروهای هوایی عراق به جای پرواز در آسمان ها و غرش بر فراز نیروهای امریکایی و انگلیسی ، زمین گیر شدند.
8- از مدتها قبل ، امریکایی ها به اشکال مختلف به شخصیت های نظامی و سیاسی عراق پیغام ارسال می کردند که دست از مقاومت بردارند و در صورت همکاری با مهاجمان پاداش هایی برای آنان در نظر گرفته می شود و به این ترتیب میان افسران عراقی و رجال حزب بعث تردید به وجود آوردند؛ به طوری که مقاومت ، کاهش یافت و احتمالا در خصوص بعضی از مقامات عراقی ، همکاری با اشغالگران افزایش پیدا کرد. صدام در یکی از آخرین پیامهایش از افسران و رهبران حزب بعث درخواست کرد به سوگندی که خوردند وفادار باشند. این پیام نمایانگر آن است که تردیدهایی در مقامات نظامی عراق ملاحظه شد.
 
9- در طول جنگ حدود 31میلیون اعلامیه تبلیغاتی در سطح عراق و میان شهروندان عراقی توزیع شد که در این اعلامیه ها ضمن بی اعتبار کردن رژیم عراق ، به آنها وعده داده شد که در صورت مقاومت نکردن ، آینده ای درخشان برای آنها ورق خواهد خورد. قطعا این حجم سنگین اعلامیه با توجه به مطالب و مضامین آنها بر روحیه مردم عراق تاثیر گذاشت و مقاومت را کاهش داد.
10- از زمان شروع حمله ، نیروهای مهاجم یکی از مراکزی را که به طور دایم آماج حملات خود قرار داده بودند، مراکز اطلاع رسانی عراقی ها نظیر: رادیو و تلویزیون بود تا پیامهای رهبران عراق و اخبار جنگی به مردم عراق ابلاغ نشود و درمقابل امریکایی ها و انگلیسی ها توسط امواج رادیویی از مردم عراق می خواستند تا مقاومت نکنند و بامهاجمان همکاری کنند و اخبار غلط جنگ را پخش می کردند و یک جنگ روانی - تبلیغاتی به راه انداخته بودند.
 
11- اخبار شکسته شدن مقاومت در شهرهای جنوبی و تسلط بر آنها توسط نیروهای مهاجم ، سبب تضعیف روحیه نیروهای مردم و ارتش در سایر شهرها بخصوص بغداد شد.
12- حداقل در نیم قرن اخیر نشان داده شد که فرماندهان ارتش های عربی در عملیات نظامی بسیار ضعیف عمل می کنند ، نتایج جنگهای اعراب با اسرائیل دلالت بر این ادعاست که بارزترین آن در جنگ 1967 بود که ارتشهای عربی در فاصله 6روز زمین گیر شدند و هرگونه تحرک نظامی از اعراب گرفته شد. با توجه به این که شخصیت های ارزشمند نظامی ، نظیر مرحوم جمال عبدالناصر در راس قدرت قرار داشتند.
 
13- حضور و همراهی برخی از روحانیون در کنار نیروهای امریکایی و انگلیسی ، در شکست مقاومت در عراق موثر بوده است . از جمله این روحانیان می توان از آقای عبدالمجید خویی ذکر کرد که در روز سوم آوریل ، نیروهای انگلیسی او را به داخل شهر مقدس نجف اسکورت کردند و در آنجا نیروهای امریکایی برای او محافظ گماردند و بعد از کشته شدن او، پل ولفوویتز، معاون وزیر دفاع امریکا گفت : «مرگ آقای خویی برای امریکا، یک شکست محسوب می شود.»
 
14- عملکرد 3دهه گذشته رژیم عراق و برخوردهای خشن با مردم سبب شد تا شکافی عمیق میان مردم و رژیم پدیدار شود ؛ به طوری که این احساس در مردم به وجود آمد که سقوط رژیم هر چه سریعتر ، بهتر ؛ لذا سبب شد در بخشهایی که مردم چنین تحلیلی داشتند، نه تنها در مقابل اشغالگران مقاومتی صورت نپذیرد؛ بلکه جاده صاف کن مهاجمان نیز باشند.
 
15- این احتمال هم وجود دارد که رژیم بعثی عراق جا را خالی کرده است تا سکان مدیریت کشور در دست مهاجمان قرار گیرد و مردم عملکرد آنها را ببینند و به قضاوت بنشینند و آن گاه هسته های مقاومت مردمی شکل گیرد و جنگ واقعی میان مردم و اشغالگران آغاز شود؛ مساله ای که این روزها طلیعه آن آشکار می شود، تغییر سریع جی گارنر و جایگزین کردن برمر است که می توان آن را موید عملکرد غلط مهاجمان تلقی کرد. این دلایل بعضی از علل شکست ارتش عراق و سقوط غیرمنتظره بغداد را بیان می کند و البته مجموعه دلایل فوق ، این مساله را که احتمالا تبانی صورت گرفته است ، نفی نمی کند.
 
اشغال کویت بزرگترین اشتباه محاسباتی صدام
 
پایان جنگ با ایران مقارن با بروز کشمکش با همسایه ثروتمندی به نام کویت بود، صدام حسین که در طول هشت سال سپری شده در دستیابی به مقاصدش در حمله به ایران ناکام مانده بود، جهت تحقق رویاهایش این بار کویت را مورد هجوم قرار داد. سقوط اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی نظام ۲ قطبی، دست صدام را در این حمله باز گذاشته بود، به باور او رژیم عراق می توانست از خلاء قدرت موجود در جهان به بهترین وجه استفاده کند. دستیابی به آب های آزاد از طریق کویت را می توان دیگر دلیلی دانست که صدام حسین، کویت را استانی از عراق نامید. در این میان از ذخائر عظیم نفتی کویت نیز نمی توان چشم پوشی کرد. این ذخایر تقریبا با ذخایر نفت عراق برابر بودند. از همین رو صدام در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۲ اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرد و توانست ظرف ۳ ساعت کویتی ها را تسلیم و خاک آن را به عراق ضمیمه کند. صدام حسین در پی القای این مطلب واهی به اعراب بود که جنگ او با ایران باعث شده است که کویت از حمله قریب‌الوقوع ایرانیان در امان باشد. او همچنین معتقد بود، چون جنگ او با ایران به سود کشورهای حوزه خلیج فارس بوده است، دول عربی باید بخشی از بدهی عراق را ببخشند. صدام با اصرار از کویت خواست که بدهی ۳۰ میلیارد دلاری عراق را که برای جنگ با ایران گرفته بود، ببخشد، اما مخالفت کویت با این موضوع،  بهانه را برای حمله به این کشور فراهم کرد.
 
 
تصرف کویت را باید بزرگترین اشتباه محاسباتی صدام به شمار آورد، امری که در نهایت زمینه زوال وی را فراهم ساخت. بلندپروازی های او، نگرانی فزاینده شیوخ خلیج فارس را به دنبال داشت. اعراب خلیج فارس که تا سال های پیشین از متحدان وی محسوب می شدند با در خواست از آمریکا به مقابله به اشغال گری صدام پرداختند. آمریکا و ناتو نیز با بهره مندی از فضای فروپاشی شوروی در راستای القای رهبری تام و تمام خویش بر جهان برآمده و به بهانه مقابله با زیاده خواهی های صدام حسین، عازم خلیج فارس شدند. نیروهای ناتو موفق شدند در حملاتی پیاپی، زمینه خروج نیروهای عراقی از کویت را فراهم کنند. باید اذعان کرد، خودسری صدام در حمله به کویت و تلاش برای اشاعه قدرتش در سراسر خاورمیانه با نگرانی آمریکا و اروپایی ها روبرو شد و همین امر بستری فراهم آورد تا تاریخ مصرف صدام حسین برای آنها به پایان برسد.
 
اشتباه دیگر صدام، سرکوب و کشتار کردهای عراق
 
با پایان جنگ دوم خلیج فارس روابط آمریکا و عراق هم چنان متشنج ماند. این فضا در پی ادعای آمریکا مبنی بر تلاش سرویس امنیتی رژیم بعث برای ترور جرج اچ دبلیو بوش رییس جمهوری وقت امریکا هنگام دیدارش از کویت در آوریل ۱۹۹۳ میلادی تیره تر شد. آمریکا در واکنش به این موضوع در ۲۶ ژوئن ۱۹۹۳ حمله‌ای موشکی به ساختمان مرکزی اطلاعات عراق در بغداد کرد. مقامات آمریکایی ادعا کردند که نیروهای استخباراتی عراق در پی ترور بوش پدر در کویت بوده اند که این امر ناکام مانده است. دهه ۹۰ میلادی را می توان بدترین دوران برای مردمان عراق به شمار آورد. برهه ای که از یک طرف کشورشان تحت شدیدترین فشارهای بین المللی قرار داشت و از ورود کمترین تجهیزات و امکانات بی بهره بود تا جایی که دولت مرکزی جهت خرید غذا، ناگزیر به تن دادن به طرح نفت در برابر غذا شد و از جهتی دیگر دیکتاتوری صدام حسین، زندگی عادی مردمان را در درون کشور ساقط کرده بود. گفته می شود که تحریم‌های سازمان ملل بعد از حمله عراق به کویت به مرگ ۵۰۰ هزار تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تن انجامید. بیشترجان‌باختگان، افراد زیر پنج سال بوده‌اند. گروه‌های قومی و دینی عراق با استفاده از وضعیت به وجود آمده، زمینه را برای شورشی جدید در کشور مهیا دیدند و به آن اقدام کردند. با اوضاع جاری پس از جنگ در عراق، ناآرامی‌های اجتماعی و قومی میان اقوام، مذاهب و واحدهای نظامی ناراضی شدت یافت که این امر می‌توانست خطر بزرگی برای دولت صدام باشند. شورش‌های کردها در شمال و شیعیان در جنوب و مرکز عراق با بی‌رحمی تمام پاسخ داده شد. قیام شیعیان در جنوب عراق در ابتدای دهه ۹۰ میلادی توسط بعثی ها به خون کشیده شد.
 
بنابراین استفاده از سلاح های شیمیایی به ویژه علیه کردها و کشتار حلبچه و در تهدیدات مرزی علیه اعراب از جمله کویت و عربستان در عزم سران جمهوریخواه آمریکا برای کسب حمایت افکار عمومی جهان و حمله نظامی به عراق کافی بود.
 
 
جنگ عراق که با نام‌های اشغال عراق و عملیات آزادسازی عراق نیز شناخته می‌شود یک عملیات نظامی است که در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا و انگلیس به عراق آغاز شد. نیروهای اصلی حمله‌کننده به عراق شامل ارتش‌های آمریکا، انگلیس و لهستان بودند اما ۲۹ کشور دیگر از جمله ژاپن، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا و...  با فرستادن بخشی از نیروهای نظامی و لجستیکی خود به همراهی با نیروهای ائتلاف در اشغال عراق نقش داشتند؛ همچنین برخی شرکت‌های پیمانکار ﺗﺄمین نیروی نظامی و امنیتی، با فرستادن ده‌ها هزار تن از نیروها خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف بودند، مسوولیت ﺗﺄمین امنیت بخش‌های وسیعی از مراکز مهم تجاری عراق از جمله چاه‌ها و مراکز پالایش نفت را بر عهده گرفتند. جرج بوش رییسجمهوری وقت آمریکا در توجیه برای آغاز این جنگ ارتباط صدام حسین با القاعده و نابود کردن سلاح‌های کشتار جمعی را بیان می کند. باید اذعان کرد، رژیم صدام حسین در طول جنگ هشت ساله علیه جمهوری اسلامی، بارها از طرف هم پیمانان بین المللی خود به سلاح های کشتار جمعی مسلح شد. با این حال و پس از شکاف میان بغداد و واشنگتن فشارها بر رژیم بعثی عراق به بهانه توسعه سلاح های کشتار جمعی افزایش یافت. 
 
پس از آن، خیلی زود عملیات علیه عراق انجام گرفت در حقیقت در ۲۰۰۲ میلادی حجم پروازهای جنگنده‌های آمریکایی و انگلیسی بر فراز منطقه پرواز ممنوع عراق به نسبت سال قبل افزایش یافته بود و در ماه اوت (شهریور ۱۳۸۱) «تبدیل به یک حمله هوایی کامل» شد. تامی فرانکس یکی از فرماندهان آمریکایی نیروهای ائتلاف بعدها عنوان کرد که این بمباران‌ها به منظور «تضعیف» سامانه پدافند هوایی عراق پیش از جنگ طراحی شده بودند.    
 
برای آغاز جنگ نخستین تیمِ آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در ۱۹ تیر ۱۳۸۱ (۱۰ ژوئیه ۲۰۰۲) وارد عراق شدند.  این تیم شامل اعضای بخش ماموریت‌های ویژه سازمان سیا (SAD) بود. بعدها اعضای نخبه قرارگاه مشترک عملیات‌های ویژه ارتش آمریکا (JSOC) نیز به آن‌ها پیوستند.  این ۲ با هم شرایط لازم برای حمله نیروهای متعارف را فراهم آوردند. فعالیت این نیروها، متقاعد کردن بسیاری از فرماندهان لشکرهای ارتش عراق به تسلیم و تشخیص رهبران هدف در طول عملیات‌های بسیار پرخطر شناسایی بود. در ساعت پنج و ۳۴ دقیقه بامداد به وقت بغداد در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حمله غافلگیرانه به عراق آغاز شد.  پیش از شروع، هیچ اعلان جنگی داده نشد. حمله به عراق در ۲۰۰۳ به فرماندهی ژنرال آمریکایی تامی فرنکس با اسم رمز «عملیات آزادی عراق»  (Operation Iraqi Freedom) برای نیروهای آمریکایی، اسم رمز «عملیات هدفمند» (Operation Telic) برای نیروهای انگلیسی و اسم رمز «عملیات قوش‌باز» (Operation Falconer) برای نیروهای استرالیایی انجام شد.
 
 
 
 نیروهای ائتلاف با سربازان پیشمرگه کرد در شمال عراق نیز همکاری کردند. تقریباً ۴۰ کشور دیگر با عنوان «ائتلاف راغِبان» با ارسال نیرو، تجهیزات، خدمات و نیروهای حفاظتی و ویژه در این جنگ شرکت کردند. ۲۴۸ هزار سرباز از آمریکا، ۴۵ هزار سرباز از انگلیس، ۲ هزار سرباز از استرالیا، ۱۹۴ سرباز ویژه از لهستان به کویت اعزام شدند تا آماده حمله شوند. همچنین این حمله توسط ۷۰ هزار سرباز پیشمرگه کرد نیز پشتیبانی می‌شد.
 
بنابر اظهارات ژنرال تامی فرنکس اهداف این حمله عبارت بودند از «نابودی رژیم صدام حسین، شناسایی، جداسازی و نابودی جنگ‌افزارهای کشتار جمعی عراق، جستجو و دستگیری تروریست‌ها و بیرون کردن آن‌ها از آن کشور، گردآوری اطلاعات پیرامون شبکه‌های تروریست‌ها، گردآوری اطلاعات پیرامون شبکه جهانی جهانی جنگ‌افزارهای کشتار جمعی، پایان‌دهی به تحریم‌ها و فرستادن کمک‌های انسان‌دوستانه به بی‌خانمان‌ها و بسیاری از شهروندان عراقی، ایمن ساختن چاه‌های نفت عراق که به مردم این کشور تعلق دارد و کمک به عراقی‌ها برای ایجاد شرایط لازم به منظور بر پا ساختن حکومتی عراقی که نماینده آن‌ها باشد.»
 
این یورش یک عملیات تند و قاطع بود. مقاومت‌های بسیار ضعیف ارتش رژیم بعث به راحتی در هم می‌شکستند یا تبدیل به تاکتیک‌های پارتیزانی می‌شدند. سرانجام بغداد در ۲۰  فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) سقوط کرد و بدین ترتیب ۲۴ سال حکومت صدام حسین به پایان رسید. نیروهای آمریکایی ساختمان‌های وزارتخانه‌های متروک حزب بعث را به تصرف درآوردند و در جریان متلاشی کردن مجسمه آهنی صدام به مدیریت و هدایت اوضاع پرداختند.  این وضعیت، نشان‌دهنده خروج کنترل از دستان صدام حسین بود. حملات ۱۷ کشور ناتو برای صدام و حامیانش گران تمام شد به حدی که زیربنای اقتصادی و ثروت ملی عراق در جریان ۴۰ روز بمباران هوایی امریکا و متحدانش منهدم شد.