اولین موفقیت عراقیها در سرنگونی تامکت بر فراز آبادان میسر گردید . یک فروند میگ ـ ۲۱ عراقی به خلبانی ستوانیکم خلبان منصور موفق شد یک فروند تامکت را بوسیله توپ ۲۳ میلیمتری خود مورد اصابت قرار دهد . این موفقیت از چنان اهمیتی برای عراق برخوردار بود که بعدها بعد از مرگ این خلبان در سالهای پایانی جنگ تندیسی از او ساخته و نصب گردید . منابع ایرانی مقیم آمریکا 'گزارشی از خسارت تقریبأ همزمان با این رخداد منتشر کردند که در آن حکایت از بدام افتادن یک فروند اف ـ ۱۴ بوسیله ۴ فروند میگ می­کرد . همچنین در این گزارش به سرنگونی ۲ فروند میگ عراقی اشاره شده است . این گزارش اما هیچگاه از طرف منابع رسمی در ایران تأئید نگردید . خبری دیگر از سرنگونی یک فروند اف ـ ۱۴ نقاط ابهام زیادی دارد . طبق گزارش منابع غیر رسمی ایرانی در تاریخ ۱۴ آوریل ۱۹۸۱ یک فروند هواپیمای اف ـ۱۴ به خلبانی سروان جعفر مردانی پس از سوختگیری هوائی از یک تانکر KC - 707 دچار نقص فنی گردیده و سقوط میکند . بنابر این گزارش  تلاش خدمه پروازی تا آخرین لحظه جهت  جلوگیری از سقوط تامکت ناکام مانده و آنان در واپسین لحظات با ترک هواپیما سعی در نجات جان خود میکنند که بعدأ در آبهای خلیج فارس جان خود را از دست میدهند . اما گزارشات رسمی نیروی هوائی ایران سقوط تامکت مزبور را ناشی ازاشتباه پرسنل پدافندهوائی جزیره خارک قلمداد میکند . بر طبق این گزارش اف ـ ۱۴ خلبان مردانی هنگام گشتزنی بر فراز جزیره خارک اشتباهأ بوسیله یک فروند موشک هاوک مورد اصابت قرار گرفته و سرنگون گردیده است
همچنین در همین ماه سومین مورد از خسارت به ناوگان تامکتهای ایرانی گزارش شده است . هرچند که جزئیات  وقوع  حادثه نامشخص است . بر طبق گزارش نیروی هوائی عراق در اواسط این ماه ۲ فروند MIG - 23 MS متعلق به اسکادران ۳۹ از پایگاه علی ابن ابیطالب موفق به سرنگونی یک فروند اف ـ ۱۴ که در حال پرواز بین اهواز و دزفول بوده شده اند . این عملیات به گفته آنان می­بایست با طراحی دقیق صورت گرفته باشد . ۲ فروند میگ یاد شده با پرواز در ارتفاع پائین بدون اینکه اف ـ ۱۴ ایرانی که در ارتفاع ۷۰۰۰ متری در حال پرواز بوده متوجه شود به آن نزدیک و تامکت یاد شده را با یک یا دو فروند موشک ( R- 3 S ( AA - 2 ATOLL مورد اصابت قرار داده اند . رادارهای عراقی موفق به کشف تامکت شده اند ولی سقوط آنرا ثبت نکرده اند . منابع ایرانی اما خبر دیگری را منتشر کردند. بر طبق گزارشات آنان یک فروند اف ـ ۱۴ در جریان جنگ هوائی بر فراز جزیره خارک با ۲ فروند میگ ـ ۲۳ موفق به سرنگونی یکی از آنها شده و سپس خود مورد اصابت قرار گرفته است اما موفق به بازگشت و فرود موفقیت آمیز در بوشهر گردیده است . توضیح دقیق هر ۲ حادثه ذکر شده تاکنون میسر نگردیده است . تنها واقعیت موجود اینست که پیکر سروان شهید جعفر مردانی در تاریخ ۲۰ آوریل ۱۹۸۱ به خاک سپرده شد .
درگیریهای هوائی میان طرفین متخاصم در فاصله میان ماههای اکتبر و دسامبر۱۹۸۱ بر فراز خلیج فارس به اوج خود رسید . در این دوره بارها هواپیماهای اف ـ ۱۴ ایرانی جهت مقابله با هواپیماهای Mirage F.1 EQ که به تازگی به عراق تحویل شده بود به پرواز در آمدند . اکثر این درگیریها بر فراز جزیره کویتی بوبیان اتفاق افتاد . در تاریخ ۲۰ اکتبر ۱۹۸۱ دو فروند هواپیمای اف ـ ۴ ئی جمعی اسکادران ۶۳ توسط ۲ فروند میراژ مورد رهگیری قرار گرفتند آنهم درست پس از اینکه این دو هواپیما پست مرزی در ام القصر را مورد حمله قرار دادند . یکی از فانتومها مورد اصابت قرار گرفت و خساراتی را متحمل شد . تنها یک روز پس از این واقعه مورد مشابهی رخ دادکه البته این بار فانتومهای ایرانی به سلامت به پایگاههای خود بازگشتند . ۲ فروند فانتوم مذکور با شلیک ۲ فروند موشک اسپارو به سمت میراژهای عراقی که در تعقیب آنها بودند موفق به فرار گردیدند .

  پس از این ۲ حادثه نیروی هوائی ایران تصمیم گرفت با اجرای عملیاتی مزاحمت­های عراق را کاهش دهد . در صبح روز ۲۳ اکتبر دو فروند هواپیمای اف ـ ۴ متعلق به اسکادران ۶۱ جهت نابودی ایستگاه راداری در کویت که بدست ایتالیا ساخته شده بود به پرواز در آمدند . جهت کشاندن نیروهای عراقی به منطقه فانتومها در ارتفاع ۷۰۰۰ متری به سمت شمال پرواز میکردند . در همان زمان با فاصله ۷۰ کیلومتری از آنها ۲ فروند اف ـ ۱۴ به خلبانی سرگرد شهرام رستمی و سروان هداوند در ارتفاع ۱۰ متر از سطح آب مشغول گشتزنی و مراقبت بودند . هر کدام از تامکتها به ۲ فروند موشک فونیکس و ۲ فروند موشک اسپارو و۲ فروند موشک سایدویندر مجهز بودند. در فاصله ۵۵ کیلومتری هدف فانتومها خود را برای حمله آماده کردند . همزمان تامکتها با افزایش ارتفاع رادارهای خود را فعال نمودند . چند لحظه ای  بیشترطول نکشید که یک دسته چهار فروندی از هواپیماهای عراقی بر روی صفحه رادار آنان ظاهر گشت . بدون توجه به فاصله زیاد ۱۱۵ کیلومتری تا آنها تامکتهای خلبان رستمی و هداوند هرکدام  ۲ فروند موشک فونیکس به طرف آنها شلیک کردند . تنها یک دقیقه بعد نیروهای ایرانی موفق به ثبت پیامهای رادیوئی خلبان عراقی که از مورد اصابت قرار گرفتن ۳ فروند هواپیمای همراه خود بوسیله آتشبار ضد هوائی کویت خبرمیداد شدند . یکروز پس از این واقعه تلویزیون کویت لاشه یک اف ـ ۴ ایرانی را نشان داد که در حقیقت سکان عمودی یک فروند میراژ اف  ـ ۱ عراقی بود . این خسارت را هم نیروی هوائی عراق هیچگاه تأئید نکرد . شاید این معما بدست یک خلبان هواپیمای  آ ـ ۴ اسکای هاوک متعلق به نیروی تفتگداران دریائی آمریکا که در آنزمان در کویت مشغول به خدمت بود قابل حل باشد . او گزارش داده است که نیروی هوائی کویت در زمان وقوع حادثه خبر از یک سری حوادث هوائی داده که تعدادی تلفات جانی هم در بر داشته است .
در تاریخ ۴ دسامبر مجددأ ۲ فروند فانتوم در نقش طعمه ظاهر گشتند . عراقیها اما این بار سریع وارد عمل شده و ۲ فروند میراژ اف ـ ۱ را به مقابله با آنها فرستادند . در کابین یکی از میراژها سرگرد خلبان مخلد عبدالکریم جانشین فرمانده اسکادران ۷۹ ودر دیگری ستوانیکم خلبان حیثم عمر هدایت را به عهده داشتند . در ارتفاع ۸۰۰۰ متری بر فراز اهواز میراژها به فانتومها حمله ور شدند . سرگرد عبدالکریم یک فروند موشک Super 530 بطرف فانتومی که در فاصله ۱۸ کیلومتری در حال پرواز بود شلیک کرد . تنها ۱۰ ثانیه پس از آن صفحه رادار هواپیمای او نشان دادکه اف ـ ۴ ایرانی با چرخشی سریع از تیررس موشک خارج و مورد اصابت قرار نگرفته است . در همین هنگام ستوان عمر شاهد پرواز دومین فانتوم ایرانی که مستقیم به سمت او می آمده است بود . او با مانور به موقع از تیررس فانتوم خارج و در تلاشی موفق میشود فانتوم را مورد اصابت قرار دهد . اما هنوز دیر زمانی نگذشته بود که در افق دور خطر اصلی برای خلبانان عراقی ظاهر شد . ۱۰۰ کیلومتر دورتر از فانتومها ۲ فروند اف ـ ۱۴ مشغول تعقیب فانتومها بودند . هدایت این هواپیماها بر عهده سروان خلبان آل آقا و سروان خلبان آزاد بود . پس از چند ثانیه تامکتها موشکهای فونیکس خود را شلیک کردند . میراژها با شیرجه به سمت پائین و دور زدن سریع سعی در فرار هر چه سریعتر داشتند و در نهایت موفق به اینکار شدند . هر ۲ طرف درگیر خبر از پیروزی نیروهای خود دادند ولی با اختلاف فاحش نسبت به یکدیگر . تنها واقعیت به ثبت رسیده حاکی از فرود فانتوم مورد اصابت قرار گرفته درپایگاه ششم شکاری بوشهر است .پس از این واقعه خلبانان ایرانی دیگر با دقت بیشتری به میراژها توجه میکردند و تا مدتها تامکتهای ایرانی از رهگیری میراژها خودداری می­کردند .
در کنار میراژ اف ـ ۱ و میگ ـ ۲۵ از سال ۱۹۸۳ هواپیماهای سوپر اتاندارد مورد توجه خلبانان تامکت قرار گرفتند . در تاریخ ۲۶ جولای ۱۹۸۴ ۲ فروند سوپر اتاندارد در راه حمله به تانکر نفتکش در نزدیکی جزیره خارک بودند که RWR = Radar warning Receiver آنها خبر از نزدیک شدن  شیئی پرنده از طرف عربستان سعودی داد . این موضوع به خودی خود مهم نبود زیرا عراقیها بطور دائم پرواز هواپیماهای اف ـ ۱۵ آنان را بر فراز سواحل توسط رادار ثبت میکردند . اینباراما موضوع کمی تفاوت داشت . سر دسته سوپراتاندارد ها شاهد انفجار هواپیمای همراه خود بود ودر این هنگام او به سرعت به پایگاه خود مراجعت کرد . عراقیها تا مدتها بر این اعتقاد بودند که هواپیمای سوپر اتاندارد آنها توسط هواپیماهای اف ـ ۱۵ عربستان مورد اصابت قرار گرفته اما واقعیت به شکل دیگری بود . یک فروند تامکت ایرانی چنان دستگاههای هشدار دهنده سوپراتاندارد ها را مختل کرده بود که آنان متوجه نشدند که یک گربه ایرانی در کمین آنهاست و در حقیقت یک موشک فونیکس بود که هواپیمای سوپر اتاندارد را مورد اصابت قرار داد . تنها پس از گذشت ۲ هفته سوپر اتانداردها جرأت حضور دوباره بر فراز خلیج فارس پیدا کردند .نیروی هوائی عراق پس از این واقعه با طرحهای جدیدی به مقابله با نیروی هوائی ایران آمد .

 

  . ادامه نبرد
در تاریخ ۹ آگوست ۱۹۸۴ قرار بر این بود که یک کاروان از کشتیهای حامل سلاح و مهمات مورد نیاز ایران از مبدأ سوریه با گذشت از تنگه هرمز به مقصد بوشهر و بندر امام خمینی حمل گردد . عراقیها که قصد حمله به این کاروان را داشتند تصمیم به استفاده از هواپیماهای سوپراتاندارد خود گرفتند ولی از اینکار خود منصرف شدند زیرا با وجود تامکتهای ایرانی و گشتزنی مداوم آنها بر فراز خلیج فارس این طرح غیر ممکن بود . صبح روز ۱۱ آگوست ۲فروند MIG - 23 ML که مجهز به موشک­های هوا به هوای  R 24 R و  R - 60 MK بودند جهت حمله به چند فروند کشتی ایرانی در نزدیکی جزیره خارک به پرواز در آمدند . این دو هواپیما با پرواز در ارتفاع خیلی پائین به یکدسته اف ـ ۱۴ ایرانی نزدیک شدند . در این زمان مرکز کنترل زمینی عراق دستور افزایش ارتفاع پرواز تا سقف ۴۰۰۰ متر را صادر کرد . اما بعلت اینکه مدت زمانی معین طول میکشید تا امواج رادیوئی از مرکز به میگها برسد , خلبانان میگها که فاصله ای ۱۵۰  کیلومتری با مرکز داشتند فرمان را دیر دریافت کردند . در این اثناء فرمانده دسته عراقی ناگهان خود را در مقابل تامکتهای ایرانی دید و هواپیمای همراه او به خلبانی ستواندوم خلبان عمار  به فاصله ۶۰۰ متر از او ودر پشت یک فروند اف ـ ۱۴ ایرانی پرواز می کرد . فاصله کم میگ ـ ۲۳ عراقی تا تامکت ایرانی , امکان شلیک موشک هوا به هوا را غیرممکن می­ساخت و او به مسافت بیشتری نیاز داشت . تنها کاری که از عهده فرمانده دسته عراقی برآمد این بود که با مانور چرخش فاصله خود را افزایش دهد . همزمان هواپیمای ستواندوم عمار موفق شد تا با استفاده از اوضاع نامساعد جوی کماکان بطور ناشناخته به تعقیب تامکت دیگر بپردازد . در همین موقع خلبان عمار در صفحه رادار خود علامت مثبت جهت شلیک موشکهای خود را دریافت کرده و در نتیجه یک فروند موشک  R - 60 MK بطرف تامکت ایرانی پرتاب کرد . افسر رهگیری رادار ( RIO ) هواپیمای اف ـ۱۴ به خلبانی هاشم آل آقا در اینروز ستواندوم خلبان محمد رستم پور بود . رستم پور صحنه درگیری آنروز را چنین ترسیم میکند : هاشم از هواپیمای همراه ما ( Wingman ) درخواست کرد که با تغییر موقعیت خود اطراف ما را جستجو کرده و مطمئن شود که هواپیمایی در پشت ما نیست . سپس ما گردشی به سمت چپ انجام دادیم . پس از این گردش هاشم احساس عجیبی داشت و مجددأ از هواپیمای همراه درخواست کرد که دوباره از وضعیت پشت سر ما اطمینان حاصل کند . در این لحظه تنها چیزی که هواپیمای همراه ما دید , دود حاصل از موشک شلیک شده عراقی بطرف ما بود . این موشک به موتور سمت راست ما برخورد کرد ودر نتیجه این برخورد و انفجار ناشی از آن من به حالت بیهوشی دچار شدم . زمانی که من بهوش آمدم آلات دقیق پروازی هنوز کار میکرد اما هواپیما در آتش میسوخت و با سرعت به سمت آب پیش میرفت . من با استفاده از چتر نجات به بیرون پریدم و لحظاتی بعد خود را در آب یافتم . هوا مه آلود بود و چند دقیقه ای طول کشید تامن قایق نجات خود را باز کردم . در این موقع چندین بار صدای هاشم را شنیدم و من هم در جواب او فریاد کشیدم اما هیچگاه موفق به دیدار مجدد او نشدم . 
نبرد هوائی اما هنوز پایان نیافته بود . در زمانی که هواپیمای همراه خلبان آل آقا در جستجوی میگ ـ ۲۳ فرمانده دسته بود مرکز عملیاتی ایران ۲ فروند هواپیمای فانتوم اف ـ ۴ به منطقه عملیاتی اعزام کرد . این جنگنده ها با سرعت به سمت شمال به طرف محل درگیری با عراقیها پرواز کردند . هواپیماهای میگ ـ ۲۳ عراقی که هنوز به مقدار کافی سوخت و مهمات داشتند با دور زدن به استقبال فانتومها آمدند . سروان هشام چنین میگوید : موشکهای R 24 R من از برد بیشتری نسبت به اسپاروهای فانتومهای ایرانی برخوردار بودند در نتیجه من خود را در موقعیت برتر احساس می کردم . رادار هواپیمای من یکی از اف ـ ۴ ها را در فاصله ۳۰ کیلومتری شناسائی کرد ومن از فاصله ۲۵ کیلومتری یک فروند موشک R 24 R را بطرف آن شلیک کردم . هواپیمای ایرانی گردشی تند انجام داد. تجزیه و تحلیل فیلمهای پرتاب موشک نشان داد که موشک شلیک شده توسط من در فاصله ۳ کیلومتری هدف منفجر شد . فانتوم همراه او ضمن تعقیب فرمانده دسته خود موفق شد که درست جلوی هواپیمای عمار  ظاهر شود . عمار  با شلیک یک موشک R 24 R  سعی در ساقط نمودن فانتوم کرد اما متاسفانه موشک او به خطا رفت . در این هنگام جنگ برای ما خاتمه یافته تلقی شده و ما به سمت پایگاه برگشتیم . متاسفانه تنها چند لحظه پس از فرود ما خبرگزاری دولتی عراق به سرعت اعلام کرد که ۳ فروند اف ـ ۱۴ ایرانی توسط ما سرنگون گردیده است و این خبر تا به امروز در کلیه مراجع درج و بعنوان مدرک واقعی ارائه میگردد .

  با شهادت هاشم آل آقا که چندین نفر از بهترین خلبانان نیروی هوائی ایران را آموزش داده بود ایران یکی از بهترین خلبانان و متفکران نظامی خود را از دست داد . او شخصی بود که طنین صدای او جزو خوشایندترین صداها در گوش خلبان اف ـ ۴ و اف ـ ۵ که بر فراز عراق پرواز میکردند بود . تحت فرماندهی او همه احساس آرامش و امنیت میکردند . سروان رئیسی مسائل ذکر شده را عامل محبوبیت خلبانانی چون آل آقا ـ جلیل زندی ـ عباس حزین و یا شهرام رستمی می­داند و ازآنان بعنوان قهرمانان همیشه جاوید نیروی هوایی یاد می کند .او اما در همین حال اضافه می کند که استفاده از موشکهای فونیکس احتیاج به هماهنگی کامل میان خلبان و افسر رهگیری رادار( RIO ) او دارد ولی برخی از خلبانان با این مسئله مشکل داشتند و این امر موجب بحثهای زیادی در نیروی هوائی گشت زیرا ما تعداد قابل توجهی خلبان ماهر داشتیم ولی  RIO  خوب به تعداد کافی نداشتیم .  RIO های ما اکثرأ افرادی تازه آموزش دیده و مبتدی بودند که هرگز راه به کابین جلو نیافتند . تنها زمانی اوضاع بهتر شد که خلبانانی همچون آل آقا آماده بودند که در مأموریتهای جنگی در کابین دوم هم به خدمت بپردازند . شاید همین امر موجب شد که رفته رفته مدال­های افتخار برای سرنگونی هواپیماهای دشمن به هر دو خدمه پروازی اعطاء گردد .

  ایران گیت

  در ابتدای جنگ ایرانیان تلاش کردندکه ۶۰ فروند هواپیمای اف ـ ۱۴ را جهت عملیات آماده سازند . تعداد تامکتها در هر پایگاه از این قرار بود : پایگاه یکم شکاری تهران ۲۴ فروند پایگاه هفتم شکاری شیراز ۱۶ فروند و پایگاه هشتم شکاری اصفهان ۲۰ فروند
استفاده فشرده از این هواپیماها و پروازهای عملیاتی پی در پی در کنار کمبود پرسنل ماهر در امر سرویس و نگهداری از آنها , تعداد هواپیماهای عملیاتی را تا سال ۱۹۸۴ به تعداد ۴۰ فروند کاهش داد. هر چند که بارها از کمبود قطعات یدکی و لوازم اضافی اف ـ ۱۴ ها سخن رانده شدو حتی مواردی مشخص از جمله کمبود لاستیک و سیستم ترمز بعنوان عوامل اصلی یاد شد اما این موارد به هیچ عنوان صحیح نبود . با انتقال تدریجی اف ـ ۱۴ ها از شیراز به تهران کارشناسان در جهت حل مشکلات اقدام کردند . سروان جواد و ستوان رئیسی از اوضاع آن دوره چنین میگویند : اکثر لوازم یدکی موجود در ایران برای پرواز عملیاتی تامکتها تا دهه ۹۰ میلادی کفایت میکرداما در بعضی قسمتهای حساس کمبود ها بتدریج نمایان می گشت . برای حل مشکلات ما تمام امکانات خود را در پایگاه یکم شکاری مهرآباد متمرکز کردیم . این امر بعدها بعنوان حرکتی غلط ارزیابی شد زیرا ما قادر نبودیم در هر ۳ پایگاه به تعمیرات اساسی ( اورهال ) تامکتها بپردازیم . در نتیجه یک فراخوان عمومی از طرف نیروی هوائی صادر گشت .
طی درخواستهایی از کلیه مراکز صنعتی و دانشگاهی در سراسر کشور دعوت به همکاری وکمک در امر نگهداری و بازسازی شکاریهای اف ـ ۱۴ بعمل آمد . تعداد زیادی از اساتید و متخصصین ما آمادگی خود را برای کمک به نیروی هوائی اعلام کردند وحتی تعداد زیادی از خلبانان و متخصصین نیروی هوائی که به علل مختلف در بازداشتگاهها بودند آزاد شدند. بزرگترین مشکل ما آماده کردن کامپیوترهای کنترل موشک ( AMCC = Airborne Missile Control Computer ) و کامپیوترهای محاسب پروازی ( ADC = Air Data Computer ) بود . کامپیترهای ADC مهمترین بخش الکترونیکی هواپیمای تامکت را تشکیل میدهد . با تلاش پیگیر و صرف زمان طولانی متخصصان ما موفق شدند به سختی تعدادی از این وسایل حساس را آماده کنند البته آنهم بوسیله قطعات یدکی وارداتی . در این میان نقش دشمن بزرگ ما اسرائیل غیر قابل انکار است . با این وجود اسرائیلیها قادر نبودند تمام قطعات مورد نیاز ما را تأمین کنند زیرا آنان شناختی از هواپیمای اف ـ ۱۴ نداشتند . به همین علت ما تا سال ۱۹۸۳ تنها با ذکر دقیق مشخصات قطعه مورد نیاز خود را از طریق یک افسر مأمور در روابط بین الملل ارتش اسرائیل بنام رابین دریافت میکردیم .

  همچنین در جریان موسوم به « ایران ـ کنترا » قطعات هواپیماهای تامکت به ایران ارسال گشت .

  ماجرای ایران–کنترا
ماجرای ایران–کنترا (به انگلیسی: Iran Contra affair) که به ماجرای مک‌فارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ (۲۹ مرداد ۱۳۶۴ – ۱۳ اسفند ۱۳۶۵) بازمی‌گردد. در این ماجرا آمریکا از طریق نفوذ ایران سعی در آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان کرد و در ازای آن برخی قطعات ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آنها به ایران نبود، در اختیار ایران قرار داد. پول فروش این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده می‌شد. اسرائیل نیز بخشی از معامله فروش تسلیحات به ایران را در دست گرفت و از این طریق سعی در شکست‌نخوردن ایران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائیل داشت.
ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگ‌ترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.
پیش‌زمینه
پس از اجرای چند عملیات نظامی موفق‌آمیز از سوی رزمندگان ایرانی در خلال سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ که از آزادسازی خرمشهر آغاز شد و تا تصرف فاو ادامه داشت، سیاست‌مداران نسبت به شکست عراق توسط ارتش ایران بیمناک شدند و ادامه روند جنگ را به نفع ایران دیدند. تهدید کویت از سوی ایران به دلیل در اختیار قراردادن جزیره بوبیان به عراق به عنوان پایگاه موشکی نیز موجب ترس سران کشورهای حاشیه خلیج فارس شد. از این روی بود که رونالد ریگان، جورج بوش را ۳ ماه پس از تصرف فاو به منطقه خاورمیانه فرستاد تا با سران کشورهای عرب منطقه ملاقات کند. پس از پایان مذاکرات بود که آمریکا و اعراب به این نتیجه رسیدند که ادامه حمایت از صدام حسین کمکی به پیروزی وی در جنگ نمی‌کند و بهتر آن است که ایشان اقدام به مصالحه با ایران نمایند و از نفوذ بیشتر ایران در منطقه جلوگیری نمایند.
همچنین در ۱۴ ژوئن ۱۹۸۵ در طی ماجرای پرواز تی‌دبلیوای ۸۴۷ که دو لبنانی عضو حزب‌الله لبنان اقدام به ربایش هواپیما نمودند و خلبان را مجبور کردند در فروگاه بیروت بر زمین نشیند، با میانجیگری اکبر هاشمی رفسنجانی در طی سفرش به سوریه و لبنان، گروگان‌گیرها گروگان‌ها را آزاد کردند. این مسئله موجب توجه رونالد ریگان به نفوذ ایران در اقدامات حزب‌الله لبنان شد و درصدد برآمد مدتی بعد برای حل بحران ربایش برخی کارکنان سفارت آمریکا در بیروت توسط اعضای حزب‌الله، مجدداً از کمک ایران سود برد. در همین راستا آمریکا با واسطه ژاپن و پاکستان با سید احمد خمینی تماس برقرار کرد
سفر هیأت مذاکره کننده
اعضای هیئت مذاکره‌کننده آمریکا–اسرائیل. بالا، چپ: رابرت مک‌فارلین راست: اولیور نورث. پایین، چپ: هاوارد تیچر راست: امیرام نیر
هیئتی که در تاریخ ۲۵ مه ۱۹۸۶ (۴ خرداد ۱۳۶۵) جهت مذاکرات وارد تهران شدند عبارت بودند از: الیور نورث، رابرت مک فارلین تحلیل گر سازمان سیا و مشاور امنیتی رونالد ریگان، جورج کیو از مقامات شورای امنیت ملی، هوارد تیچر(مسئول تحویل پول به شورشیان نیکاراگوئه و امیرام نیر، یکی از ماموران سرویس امنیت اسرائیل.[۶][۷]
بر اساس گفته‌های هاشمی رفسنجانی مک‌فارلین و همراهانش با نام ایرلندی با یک هواپیمای حمل سلاح وارد ایران شدند. در بدو ورود به ایران، اعضای این هیأت به یک هتل برده شدند. در مدت ۵ روز مکرراً به درخواستهای رابرت مک‌فارلین مبنی بر ملاقات با یکی از مسئولان رده‌بالای ایران پاسخ منفی داده می‌شد. ماموران ایرانی اعضای هیأت را تهدید می‌کردند در صورتی که هدف و نقشه اصلی حضور غیرمنتظره در ایران را شرح ندهند، هویتشان در رسانه‌های جمعی معرفی خواهد شد.
بعد از آن اولین دور مذاکرات به مدت ۲ ساعت انجام شد. در این جلسه مقامات سیاسی ایران حاضر نبودند و تنها فرماندهانی از سپاه پاسداران هیأت ایرانی را تشکیل می‌دادند. دور دوم مذاکرات به دلیل ترک جلسه توسط مک‌فارلین تنها نیم‌ساعت ادامه پیدا کرد. وی این اقدام را به نشانه اعتراض به بی‌توجهی مقامات ایرانی نسبت به حضور وی در ایران انجام داد. دور سوم بدون حضور مک‌فارلین و با حضور چند دیپلمات ایرانی و به مدت ۶ ساعت انجام شد. در دور سوم، چهارم و پنجم توافقات نسبی بین طرفین انجام شد. در پایان دور ششم مذاکرات، هیأت آمریکایی به این دلیل که نتیجه مذاکرات را موردقبول نمی‌دیدند، درخواست بازگشت به آمریکا را مطرح نمودند. این گروه در پایان دور هفتم مذاکرات (17 خرداد ۱۳۶۵) گذرنامه خود را دریافت و ایران را ترک کردند.
محموله‌های ارسال شده به ایران
اولین محموله موشک‌های تاو در ۶ اوت ۱۹۸۵ (۱۵ مرداد ۱۳۶۴ به ایران ارسال شدند. در ۱۵ سپتامبر همان سال (۲۴ شهریور ۱۳۶۴)، دومین محموله که از جمله تعداد ۲۵ قبضه توپ ۱۵۵ میلیمتری جدید دوربرد لوله بلند با شعله‌پوش ساخت آمریکا که در ارتش ایران برای رد گم کردن به توپهای اتریشی معروف شدند از طریق کانتینر در بندرعباس تحویل حکومت ایران داده شد. بنیامین ویر (به انگلیسی: Benjamin Weir)، گروگان آمریکایی در لبنان، در ۲۴ مهر ۱۳۶۵ آزاد گردید. دومین گروگان نیز در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۶۵ آزاد شد.[۱۲] رونالد ریگان همان ساعت به شیمون پرز تلفنی مراتب تشکر دولت متبوعش را بخاطر هماهنگ‌سازی اسرائیل در انتقال تسلیحات به ایران ابراز داشت.  سه نفر دیگر نیز در ماجراهای دیگری در ۱۸ و ۲۱ شهریور و نیز ۲۱ مهر آن سال در بیروت به گروگان گرفته شدند که در جریان مذاکرات پنهانی نبودند. در این موارد هم گروگان نخست سریعاً آزاد شد و ۲ تن دیگر برای مدت‌ها گروگان بودند.
موشک ضد هوایی هاگ نیز یکی از اقلام فروخته شده به ایران بوده که آدولف شویفر آنها را از نیروی هوایی آمریکا تحویل گرفت.
ارزش کل کالاهای ارسال شده به ایران در خلال این معامله بالغ بر ۲ میلیارد دلار می‌باشد.

در ۵ اکتبر ۱۹۸۶ (۱۳ مهر ۱۳۶۵) یک هواپیمای باری قدیمی آمریکایی که در حال پرواز برفراز نیکاراگوئه بود، توسط یک موشک ضدهوایی سقوط کرد. یوجین هیزنفاس (به انگلیسی: Eugene Hasenfus) تنها بازمانده این حادثه بود که به اسارت درآمد. بعد از اطلاع از دستگیری، سازمان سیا تصمیم گرفت هرچه سریعتر وارد عمل شده و وی را بازگرداند. اما مدتی بعد هیزنفاس با حضور در پشت دوربینهای تلوزیونی از نقش آمریکا در تجهیز و پروراندن شورشیان نیکاراگوئه(کنترا) پرده برداشت
این خبر در حالی به اولیور نورث، عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا رسید که وی درحال مذاکره با نمایندگان ایران در اروپا بود. رابرت مک‌فارلین، عضو دیگر شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا، بعد از اطلاع از این خبر از ادمه مذاکرات با طرف ایرانی دست کشید و به واشنگتن بازگشت
در ۳ نوامبر ۱۹۸۶ (۱۲ آبان ۱۳۶۵) یک روزنامه لبنانی به نام الشراع نوشت که رابرت مک‌فارلین مشاور امنیت ملی ریگان در یک ماموریت مخفیانه به همراه یک کیک و یک انجیل امضا شده توسط ریگان به تهران سفر کرده تا از طریق فروش سلاح به ایرانیان از کمک آنان برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان استفاده کند.
در اینکه چه عواملی موجب افشای ماجرای سفر این هیات آمریکایی در نشریه الشراع شده بود، اطلاعات صریح و قابل استنادی انتشار نیافت. در این‌باره نظرات مختلفی مطرح شده‌است: عقب‌ماندگی و حذف اسرائیل از روند معامله ایران و آمریکا که بر اثر پافشاری ایران حاصل شده بود عامل افشای این پرونده‌است. به این ترتیب که عوامل اسرائیل امکان درز ماجرا و رسیدن اطلاعات به مجله الشراع را فراهم کرده‌اند.
گرهارد کونزلمن معتقد است: سفر محرمانه مک فارلین به ایران حکایت از آن داشت که ایران و آمریکا بر خلاف جنگ لفظی پایان‌ناپذیر خود، پشت صحنه مشغول بده‌بستان‌های سیاسی و نظامی بوده‌اند. ابوالحسن بنی صدر نیز در ماجرای ایران - کنترا اسنادی علیه جمهوری اسلامی منتشر کرد.
رسوایی در ایران
کسی که این اطلاعات را در اختیار الشراع قرار داده بود مهدی هاشمی بود و وی نیز این اطلاعات را از امید نجف آبادی دریافت کرده بود.
به دنبال انتشار گزارش الشراع، هاشمی رفسنجانی که آن زمان رئیس مجلس شورای اسلامی بود با توصیه خمینی در مراسم سالگرد ۱۳ آبان در سفارت سابق آمریکا به تشریح سفر مک فارلین و همراهانش به ایران پرداخت. اعتماد مردم به اقدامات آیت‌الله خمینی موجب جلوگیری از اعتراضات مردمی در ایران شد. ولی برخی رجال سیاسی مخالف، نارضایتی خود را با این مسئله اعلام کردند.[۱۷] میرحسین موسوی نخست وزیر وقت نیز پس از فاش‌سازی با ارسال نامه‌ای به سید روح‌الله خمینی، از اینکه در جریان این معامله قرار داده نشده‌است، گله کرد.[۲۲]
سید روح‌الله خمینی در این باره گفت:[۲۳]
رئیس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد. این متفرقه گویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری آمریکا، حکایت از عظمت مسئله می‌کند. یک مقام عالی رتبه – به قول خودشان – از آمریکا به طور قاچاق و با تذکره جعلی وارد ایران می‌شود در صورتی که ایران نمی‌داند چیست. به مجردی که وارد می‌شود معلوم می‌شود که این از مقامات آمریکا است. ایران او را در یک جایی تحت نظر قرار می‌دهد و او با هر کسی خواسته‌است ملاقات کند، ملاقات نمی‌کند
با این حال و با گذشت چندین سال از این ماجرا هنوز جنجال سیاسی بر سر ابعاد آن ادامه دارد و برخی هاشمی رفسنجانی را متهم می‌کنند که فقط مذاکره برای خرید اسلحه و معامله برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان را به سید روح‌الله خمینی اطلاع داده‌است ولی حضور هیات بلند پایه در تهران و تلاش برای عادی سازی روابط با آمریکا را از وی پنهان نموده‌است.[۲۴]
رسوایی در آمریکا
در ۵ اکتبر ۱۹۸۶ (۱۳ مهر ۱۳۶۵) یک هواپیمای باری قدیمی آمریکایی که در حال پرواز برفراز نیکاراگوئه بود، توسط یک موشک ضدهوایی سقوط کرد. یوجین هیزنفاس (به انگلیسی: Eugene Hasenfus) تنها بازمانده این حادثه بود که به اسارت درآمد. بعد از اطلاع از دستگیری، سازمان سیا تصمیم گرفت هرچه سریعتر وارد عمل شده و وی را بازگرداند. اما مدتی بعد هیزنفاس با حضور در پشت دوربینهای تلوزیونی از نقش آمریکا در تجهیز و پروراندن شورشیان نیکاراگوئه(کنترا) پرده برداشت.[۱۵]
این خبر در حالی به اولیور نورث، عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا رسید که وی درحال مذاکره با نمایندگان ایران در اروپا بود. رابرت مک‌فارلین، عضو دیگر شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، بعد از اطلاع از این خبر از ادمه مذاکرات با طرف ایرانی دست کشید و به واشنگتن بازگشت. درست یک ماه بعد خبر معامله تسلیحاتی ایران با آمریکا از یک هفته‌نامه لبنانی منتشر شد. این دو رسوایی سیاسی، یک بحران سیاسی را در آمریکا پدید آورد.
در ۲۵ نوامبر ۱۹۸۶ (۴ آذر ۱۳۶۵) فاش شد که سرهنگ الیور نورث از کارکنان شورای امنیت ملی ایالات متحده آمربکا ترتیبی داده بود که سود ۱۰ تا ۳۰ میلیون دلاری فروش اسلحه به ایران به شورشیان کنترا پرداخت شود. در حالیکه پیش از آن کنگره ایالات متحده آمریکا چنین اقدامی را از اساس غیرقانونی کرده بود. انتشار این اخبار ریگان را واداشت تا آدمیرال جان پویندکستر مشاور امنیت ملی را که در سال ۱۹۸۵ جانشین مک فارلین شده بود به همراه اولیور نورث از کار برکنار کند.
بدنبال این ماجرا ریگان کمیته مشترک ریاست جمهوری و کنگره را به ریاست سناتور سابق جان تاور مامور رسیدگی به این ماجرا کرد. کمیسیون تاور بعدها اعلام کرد که ریگان از اقدامات زیردستانش در شورای امنیت ملی در ماجرای ایران–کنترا خبر نداشته‌است هرچند که افرادی نظیر دونالد ریگان رئیس ستاد کارکنان ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، کاسپارواینبرگر وزیر دفاع و جرج شولتز وزیر خارجه به دلیل تعلل در جلوگیری از این قانون شکنی مورد انتقاد قرار گرفتند.
در طی جلسات سوال از متخلفین در کمیسیون تاور، سرهنگ اولیور نورث با استفاده از حق توسل به متمم پنجم، از دادن هرگونه شهادت در رابطه با نقشش در نابود کردن مدارک مربوط به ماجرای ایران–کنترا خودداری کرد.
آیت‌الله خمینی در ۲۹ آبان همان سال در این‌باره گفت:[۱۷]
رئیس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد. این متفرقه گویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری آمریکا، حکایت از عظمت مسئله می‌کند. یک مقام عالی رتبه به قول خودشان از آمریکا به طور قاچاق و با تذکره جعلی وارد ایران می‌شود در صورتی که ایران نمی‌داند چیست. به مجردی که وارد می‌شود معلوم می‌شود که این از مقامات آمریکا است.
این دو رسوایی سیاسی(حمایت از شورشیان نیکاراگوئه و فروش مخفیانه سلاح به ایران)، یک بحران سیاسی را در آمریکا پدید آورد. برای بیشتر آمریکاییها قبول این دو رسوایی غیر قابل درک بود.[۱۵]
واکنش رونالد ریگان
رونالد ریگان و آنتونی میس که در تاریخ ۲۵ نوامبر همان سال از ارتباط این دو موضوع مطلع و شوکه شده بودند، کنفرانس خبری آن روز را لغو کردند. البته همواره از وجود شواهدی مبنی بر آگاهی شخص رونالد ریگان از این رابطه دوطرفه سخن گفته شده‌است. ولی هیچگاه مدارکی در جهت محکومیت رئیس‌جمهور ارائه نشد.[۱۵]
پس از این رسوایی، ریگان کمیته‌ای ۳ نفره به ریاست سناتور جان تاور تشکیل داد تا این موضوع را بررسی کنند. این کمیته به کمیسیون تاور معروف شد و مأموریت بررسی نقش شورای امنیت ملی آمریکا را در این بحران برعهده گرفت.[۲۵]
تشکیل کمیسیون تاور
نوشتار اصلی: کمیسیون تاور

  خودکشی رابرت مک‌فارلین
در ۲۲ مارس ۱۹۸۷ (۲ فروردین ۱۳۶۶) و پس از گذشت دو سال از ماجرا، مک فارلین با خوردن تعداد زیادی قرص والیوم دست به خودکشی زد.[۲۶] این خودکشی ناموفق بود و وی جان سالم بدر برد.
رسوایی در اسرائیل
این ماجرا در اسرائیل نیز موجب جنجال بسیار شد.[نیازمند منبع] در دهم دسامبر همان سال، شیمون پرز در دفاع از شرکت اسرائیل در ماجرای ایران–کنترا پاسخ داد:[۲۷]
اینکه ما به ایرانیان اسلحه بدهیم فکر خود آمریکاییان بود. ما فقط به درخواست واشنگتن وارد شدیم.
آبا ابان (به عبری: אבא אבן‎) که ریاست کمیسیون تحقیق روابط ایران و اسرائیل در ماجرای مک‌فارلین را برعهده داشت، نیز حتی اذعان داشت:[۲۸]
این حق ماست که بخواهیم به ایران اسلحه بفروشیم.

  البته ناگفته نماند که قسمت اعظم تجهیزات ارسال شده به ایران شامل موشکهای زمین به هوا و موشکهای ضد تانک بود . هنوز ایرانیها موفق به حل کامل مشکلات  تامکتهای خود نشده بودند که مشکل جدیدی پیش روی آنان قرار گرفت . زمان استفاده موثر از موشکهای فونیکس به پایان میرسید . در این مورد هم سروان جواد و ستوان رئیسی میگویند : تا سپتامبر ۱۹۸۵ ما در حدود ۳۰ تا ۳۵ فروند تامکت آماده پرواز داشتیم تعداد تامکتهایی که رادار  AWG - 9 آنان آماده عملیات بودند کمتر از نصف تعداد بالا بود . تعداد موشکهای فونیکس هم روزبروز کاهش می یافت . بخصوص ما از نظر باتری این موشکها در مضیقه بودیم . به همین علت ما تلاش نمودیم که از طریق بازار سیاه به تأمین نیازهای خود بپردازیم . اما این وسایل قیمت سرسام آوری داشتند وتازه ما هر  از گاهی قادر به دریافت آن بودیم . در نتیجه ما تصمیم گرفتیم خود برای ساخت باتریهای موشک دست بکار شویم . برای اینکار یک فروند موشک فونیکس آماده عملیات را بطور کامل ازهم باز کردیم اما در زمان جنگ هیچ راه حلی پیدا نکردیم
برخلاف گزارش منابع غربی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی هیچ موشک فونیکس جدیدی دریافت نکرد . در دستورالعملهای کمپانی هیوز جهت انبارکردن این موشکها مدت ۱۰ سال عمر مفید برای آنها پیش بینی گردیده است وهر ۳ سال یکبار این موشکها باید مورد بازبینی کامل قرار گیرد . سروان جواد : در زمان جنگ ما فرصتی برای اینکار نداشتیم ولی از سال ۱۹۹۱ ما شروع به شمارش و آماربرداری انبارهای خود کردیم . در جریان موسوم به ایران کنترا ما لیستی بالغ بر ۱۰۰۰ قطعه مورد نیاز برای موشکهای فونیکس به آمریکائیها تحویل دادیم . در این لیست اقلامی نظیر باتری ـ چاشنی و ۲۰۰ قطعه مخصوص موسوم به 1M54ALE که در جهت افزایش عمر مفید این موشکها بکار میرود به چشم میخورد . این مقدار برای ما کافی بود اما ما مطمئن بودیم که آمریکائیها همه اقلام مورد نیاز ما را تحویل نخواهند داد. در نهایت نیروی دریائی آمریکا با ارسال ۴۰ قطعه از ۲۰۰ قطعه درخواستی موافقت کرد و دلیل آنرا تأثیر منفی بر آمادگی نیروی دریائی آمریکا در صورت تحویل همه قطعات اعلام کرد .البته ما مجبور بودیم همین تعداد راقبول کنیم وانتظاری هم جز این نداشتیم . به کمک  همین قطعات دریافتی ما موفق شدیم نه تنها موشکهای موجود را دوباره فعال کنیم بلکه توانایی آنرا بدست آوردیم تا موشکهای خود را به تنهائی آماده عملیات نگاه داریم .

  مشکل آماده سازی تامکتها از سال ۱۹۸۶ همچنان افزایش می یافت زیرا مشکل قطعات یدکی حساس روز بروز خودنمائی بیشتری میکرد . به همین علت تعداد هواپیماهای آماده پرواز در این سال به ۲۵ فروند کاهش یافت . با این وجود تامکتها با تعداد اندک خود به مقدار مورد نیاز پرواز عملیاتی انجام میدادند . سروان هاشمی در این مورد میگوید : ما کماکان با اف ـ ۱۴ ها پرواز میکردیم هرچند که آنها رادار AWG - 9 ویا کامپیوتر AMCC فعال نداشتند . به هر حال آنها همچنان از توپ ۲۰ میلیمتری قدرتمند و موشکهای سایدویندر بهره می بردند . تامکتها همچنین از قدرت مانور بالائی برخوردار بودند وبه همین علت توانائی غلبه بر هواپیماهای دشمن را داشتند . تنها زمانی که کامپیوترهای ADC آنها از کار می افتادند قادر به پرواز به با آنها نبودیم و گربه های ایرانی باید در آشیانه خود می ماندند .