بعد از پایان عملیات موفقیت‌آمیز ثامن‌الائمه (ع)، پنج نفر از فرماندهان رده‌بالای ارتش و سپاه جهت تقدیم گزارش به امام خمینی (ره) عازم تهران شدند که هواپیمایشان در مسیر دچار سانحه شد و سرنشینان آن به شهادت رسیدند.

به گزارش روابط عمومی ارتش، شیرینی و حلاوت عملیات موفقیت‌آمیز ثامن‌الائمه (ع) در کام رزمنده‌ها بود که پنج نفر از فرمانده‌هان رده بالای ارتش همراه با شور و شوقی که آمیخته از ایمان و عشق به وطن بود از اهواز راهی تهران شدند تا گزارش این عملیات را تقدیم امام خمینی (ره) کنند.

به این منظور یک فروند هواپیمای سی۱۳۰ ساعت ۱۸:۴۳ با ۴۰ نفر سرنشین و ۲۷ نفر مجروح و ۳۲ نفر از شهدای عملیات ثامن‌الائمه (ع) از فرودگاه اهواز به مقصد تهران به پرواز درآمد. این هواپیما ساعت ۱۹:۵۹ روز هفتم مهر در ۱۷ مایلی فرودگاه مهرآباد تهران در جنوب غربی کهریزک دچار سانحه شده و به علتی نامشخص هر چهار موتور هواپیما همزمان خاموش می‌شوند. خلبان تلاش می‌کند هواپیما را در همان منطقه به زمین بنشاند. چرخ‌های هواپیما به وسیله دستگیره اضطراری باز می‌شود و هواپیما در زمین ناهموار فرود می‌آید و پس از طی مسافتی نزدیک به ۲۷۰ متر در نقطه‌ای متوقف و بال چپ هواپیما به زمین اصابت می‌کند و هواپیما متلاشی شده و آتش می‌گیرد که در نتیجه این حادثه ۴۹ نفر از سرنشینان هواپیما از جمله این پنج شخصیت نظامی شهید می‌شوند. به مناسبت سالروز شهادت این پنج شهید عزیز، مروری بر زندگی آنها داریم که در ادامه می‌خوانید.

 

 


سرلشکر شهید ولی ا.. فلاحی

شهید ولی ا... فلاحی از آغاز جنگ در جبهه‌های نبرد حضور داشت. حضور وی مختص به گروه خاصی نبود و همواره در بین ارتشیان، سپاهیان، بسیجیان و... در تردد بود. او عاشقانه می‌جنگید و در حد توان خود و چه بسا بیش از آن تلاش می‌کرد تا بین ارتش و سایر نیرو‌های مسلح هماهنگی و وحدت ایجاد کند. سخنان و نوشته‌هایی که از وی گردآوری شده است به خوبی بیانگر این است که وی علاوه بر پرورش ایمان و روح خود به پرورش فکر و دیدگاه‌هایش نیز پرداخته بود و از دیدی باز نسبت به مسائل پیرامون خود برخودار بود.

امیر عابدی از فرماندهان دفاع مقدس با اشاره به رشادت‌های شهید فلاحی اظهار داشت: شهید سرلشکر فلاحی فرماند‌ه‌ای مقتدر، عالم و بسیار عارف بود. با اغلب علوم‌ شرق و غرب آشنایی و روحیه عرفانی قابل توجهی داشت. وی در تمام ماموریت‌های کردستان با ما همراه می‌شد. هر زمان می‌گفتیم «تیمسار مشخص نیست به کجا می‌رویم شاید ثانیه‌ای دیگر منافقین ما را بزنند» او جواب می‌داد «مگر خون من از شما رنگین‌تر است؟ این برای من افتخار است که در راه انقلاب و امام (ره) به شهادت برسم

 

 


سرلشکر شهید سید موسی نامجو

شهید سیدموسی نامجو یکی از دانشجویان دانشگاه افسری بود. پس از پایان تحصیلات در این دوره، وارد دانشکده نقشه‌برداری و موفق به اخذ مدرک لیسانس نقشه برداری شد. او به زبان‌های فرانسه و انگلیسی آشنایی داشت و عضو هیات علمی دانشکده افسری نیز بود. در همان دوران، به سمت فرماندهی دانشکده انتخاب شد. تکامل شخصیت انسانی به خوبی در وجود ایشان متجلی بود و رشد اجتماعی نیز پابه‌پای رشد معنوی، وی را ممتاز می‌کرد. بدیهی است که این پیشرفت و ترقی در سایه الطاف الهی و در نتیجه تلاش فردی او بوده است.

شهید نامجو بعد از شهادت مصطفی چمران به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع منصوب شد و سپس به عنوان وزیر دفاع به کابینه شهید باهنر راه یافت. روح و روان ایشان مملو از عشق به خداوند بود و همین عشق و اخلاص بود که باعث شد در مقامی قرار گیرد که هیچ غرور و تکبری روحش را تسخیر نکند. علی‌رغم تلاش‌های زیادی که ارتش شاهنشاهی جهت دور نگه داشتن نظامیان با متفکران مذهبی داشت، شهید نامجو به طور مخفیانه با یاران امام (ره) ارتباط برقرار کرده بود. رابطه نامجو با آنان چیزی بسیار فراتر از یک رابطه معمولی بود. ایشان طرح یک سازمان سیاسی نظامی را در سال ۴۵-۴۶ با شهید محمد منتظری، شهید آیت، شهید عباس‌پور و دیگران ریختند. اولین عضو نظامی این سازمان شهید نامجو بود که به کار شناسایی افراد مومن و متعهد می‌پرداخت. سپس آن‌ها را جذب سازمان می‌کرد. یکی از این افراد با ایمان که توسط شهید نامجو جذب شد، شهید یوسف کلاهدوز بود.

شهید «سید موسی نامجو» ـ پایه‌گذار هسته‌های مقاومت ـ، در آن زمان به دانشجویان خود می‌گفت که خدمت در ارتش را جدی بگیرید؛ چراکه از نقاط کلیدی مملکت است و افراد آن باید اثرگذار باشند؛ در تحصیلات نظامی باید همگی نمونه باشند، دو یا سه زبان باید بلد باشند که فردا اگر امام زمان (عج) ظهور کردند، به انسان‌های فرهیخته و اثرگذار نیاز است و امام زمان (عج) به سیاهی‌لشکر نیاز ندارند و این که ما برای فرج ایشان دعا می‌کنیم، باید آمادگی و لیاقت هم داشته باشیم؛ این بود که همه اعضا در پادگان‌های ارتش و ژاندارمری، تلاش می‌کردند خود را به چنان سطحی از توانایی و تخصص برسانند و مشاغل حساس را عهده‌دار شوند و بتوانند با الگو بودن خود، دیگران را هم جذب کنند و در این راه موفق هم بودند.

 

 


شهید یوسف کلاهدوز
یوسف کلاهدوز متولد قوچان بود. دوره دبستان و دبیرستان را در همان جا گذراند. پس از اخذ دیپلم وارد دانشکده افسری شد. جلسات مستمر و مخفی با روحانیان و مبارزان داشت. یکی از اقدامات غیورانه او خلع سلاح ۲۰۰ تانک در ۲۱ بهمن ۵۷ بود که رژیم طاغوت آن‌ها را برای قتل عام مردم بی‌دفاع آماده کرده بود. شهید کلاهدوز بعد از پیروزی انقلاب جزو بنیان گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و آخرین سمتی که تا قبل از شهادت موفق به اخذ آن شد، قائم مقامی سپاه پاسداران بود.

شهید کلاهدوز یکی از اعضای گروهای انقلابی بود که در زمان رژیم پهلوی در ارتش تشکیل شده بود. یکی از تصمیمات این گروه به قتل رساندن شاه بود، اما بعد از تحقیقاتی که انجام دادند متوجه شدند که قسمتی از لباس و کلاه شاه ضدگلوله است بنابراین از این تصمیم منصرف شدند. اعضای این گروه از اولین کسانی بودند که خبر فرار شاه را به امام (ره) در پاریس اطلاع دادند. شهید کلاهدوز روز شهادت شهید رجائی و باهنر در آن جلسه شرکت کرده بود. لحظه انفجار بمب، ایشان در کنار در نشسته بود که در اثر موج انفجار به بیرون پرتاب شد و آسیب جدی ندید.

 

 


سرلشکر شهید جواد فکوری
خلبان شهید جواد فکوری در سال ۱۳۱۷ در تبریز به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشکده خلبانی شد. او همچنین دوره‌های تکمیلی خلبانی، مدیریت خلبانی (اف ۴)، فرماندهی گردان هوایی و فرماندهی ستاد را با موفقیت طی کرد. شهید فکوری به دلیل جذبه و قاطعیتی که در کنار ایمان خود داشت پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت پست‌های فرماندهی پشتیبانی پایگاه دوم شکاری، فرماندهی پایگاه، فرماندهی پایگاه یکم شکاری و معاونت عملیاتی نیروی هوایی را به عهده گرفت و بعد از آن به عنوان وزیر دفاع برگزیده شد.

پس از چندی به سمت جانشینی رئیس ستاد مشترک انتخاب شد. اقدامات شجاعانه نیروی هوایی ارتش در روز‌های اولیه جنگ در شرایطی که نیروی زمینی ارتش و دیگر نیرو‌ها آمادگی لازم را برای مقابله نداشتند در دوران فرماندهی این شهید عزیز انجام گرفت. اعزام ۱۴۰ فروند هواپیمای جنگنده در مهر ۱۳۵۹ پس از اولین حمله ناگهانی عراق که به اعتراف دشمن بعثی همه محاسبات آنان را در همان روز اول جنگ بر هم زده بود، از جمله تصمیمات فراموش‌نشدنی ایشان بود.

 

 


شهید محمدعلی جهان‌آرا
محمدعلی جهان آرا متولد ۱۳۳۲ در خرمشهر به دنیا آمد. در همان سال‌های نوجوانی که روحی بزرگ و سرشار از آرمان، این سن کم را احاطه کرده بود وارد گروهی به نام حزب‌الله در خرمشهر شد. اعضای این گروه در سال ۱۳۵۱ توسط رژیم پهلوی دستگیر شدند و محمدعلی را به خاطر سن کم به یک سال زندان محکوم کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید جهان‌آرا تلاش پیگیر و کوشش پر ثمر خود را، همپای مردم دلیر و مسلمان ایران در راه حفظ و پاسداری از دستاورد‌های انقلاب آغاز کرد. هنگامی که سپاه پاسداران خرمشهر تشکیل شد، جهان‌آرا از جمله افرادی بود که در شکل‌گیری آن نقشی اساسی داشت. مسئولیت واحد عملیات را به عهده گرفت و سپس به فرماندهی سپاه خرمشهر منصوب شد.
با یورش وحشیانه ارتش صدام به میهن اسلامی، شهید جهان‌آرا با هماهنگی پاسداران و جوانان مومن خرمشهر به دفاع از شهر پرداخت. او مدت ۳۵ روز در خرمشهر که همه جای آن را آتش و خون گرفته بود، به مقاومت پرداخت. خرمشهر با نبرد‌های شورانگیز او، سایر شهدا و مبارزان به خونین‌شهر تغییر نام یافت. پس از سقوط خرمشهر، وی اقدام به سازماندهی مجدد و انسجام نیرو‌های موجود کرد و پس از مدتی به فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز و سرپرستی ستاد منطقه ۸ منصوب شد