در مدت 5 سال در دهه 1970 نیروی هوایی ایالات متحده 3 نوع هواپیما تحویل گرفت که در آینده به قلب تپنده این نیرو در عملیات های جنگی تبدیل شدند. نخست جنگنده F-15 ایگل با توانایی پرواز با سرعت 2 ماخ در سال 1973 معرفی شد و جنگنده برتری هوایی ایالات متحده لقب گرفت. پس از آن F-16 فالکن وارد خدمت گردید و نقش های گوناگونی را در عملیات های نظامی سراسر جهان به عهده گرفت. و سپس نوبت معرفی A-10 یا (گراز زگیلدار!) رسید.  چند دهه پس از آنکه بال های پسگرا و دماغه نوک تیز، نمای ظاهری استاندارد هواپیماهای جنگی شده بودند، در سال 1976 هواپیمای A-10 که تاندربولت2 (صاعقه) لقب گرفت - با ظاهر غیر معمول خود تعجب همگان را برانگیخت. از میان ویژگی های آن می توان به بال های ضخیم، مستقیم و دماغه پخ، سرعت بیشینه ای که به سختی به هواپیمای P-51 جنگ جهانی دوم می رسید، دم دوتایی بسیار بزرگ و دو موتور توربوفن که در بالاترین بخش عقبی بدنه نصب شده، اشاره کرد. این طراحی عجیب و غیر معمول بی دلیل نبود. پس از جنگ ویتنام و به کار گرفتن هواپیماهای فانتوم F-4 در حمله به اهداف زمینی، A-10 اساسا به منظور حمله به اهداف زمینی و مقاومت بالا در برابر خسارت های وارده، طراحی و ساخته شد. به ویژه در دورانی که امریکا در جنگ سرد با شوروی به سر می برد تنها یک ماموریت ویژه برای A-10 در نظر گرفته شده بود: از بین بردن تانک‌ها.  در آن روزها گروه های بی شماری از تانک های شوروی در نزدیکی مرز آلمان غربی و دیگر کشورهای اروپایی موضع گرفته بودند و در این سوی مرزها صدها A-10 با موشک های ضدتانک و توپ 30 م م مرگبار خود انتظار آن ها را می کشیدند. توپی که می‌توانست در هر ثانیه 70 گلوله 2 پوندی ویرانگر شلیک کند. توان آتش تاندربولت تنها ویژگی این هواپیما نیست. مقاومت بالا در برابر پدافند شدید نیروهای روسی می توانست تهاجم همه جانبه آن ها را با تاخیر مواجه کند، مسئله مهمی که با رسیدن نیروهای هم پیمان می توانست نتیجه جنگ را عوض کند. خلبانان این هواپیما هم از نقش تاخیری خود به خوبی آگاه بودند و خود را به شوخی "سرعت گیر جاده" می نامیدند! نیاز به هواپیمای ضدتانک هیچ گاه تکذیب نمی شد ولی در مورد اینکه آیا تاندربولت می تواند این وظیفه را به عهده بگیرد یا خیر مباحث بسیاری درگرفت. مقامات نیروی هوایی تمایل داشتند برای انجام این ماموریت گونه بهسازی شده ای از F-16 را جایگزین A-10 کنند پس از پایان جنگ سرد شایعاتی مبنی بر فرستادن این هواپیما به گورستان هواپیماها بر سر زبان ها افتاد. این شایعات هیچ گاه از سوی مقامات رسمی تایید نشد، ولی شواهد دلیلی بر این مدعا بودند. برنامه پروازی خلبانان این هواپیماها کاهش یافته و حتی به نیروهای تحت تعلیم در پایگاه های هوایی گفته شد که در آینده برنامه های آموزشی آنها تغییر خواهد کرد. اما با وقوع جنگ خلیج فارس و نمایش دیدنی تاندربولت ها در از بین بردن صدها دستگاه کامیون و توپ و خودروهای زرهی در عملیات طوفان صحرا، نشان داد طراحی این هواپیما بسیار دقیق و ماهرانه و مطابق با ماموریت محوله بوده است. تاندربولت ثابت کرد که هواپیمایی پرتوان و قابل اطمینان است. در پاییز سال 1990 و هنگامی که جنگ در خلیج فارس آغاز شد، نیاز به ایجاد تغییراتی در A-10 ها آشکار گشت. زیرا این هواپیما را برای جنگ با شوروی و آن هم در اروپا آماده کرده بودند. هنگامی که ارتش امریکا در خلیج فارس درگیر جنگ های شبانه شد نیاز به A-10 بیشتر پدیدار گشت. در این زمان گروهی از خلبانان برای ماموریتی ویژه داوطلب شدند، پرواز در میدا نبرد در تاریکی مطلق. خلبانان از نمایشگر های 6 اینچی، متصل به جستجوگر های فروسرخ روی موشک های ماوریک خود بهره می بردند. هنگامی که خلبانان موشک های ماوریک را شلیک می کردند از منورهای زمان جنگ جهانی دوم بهره می بردند. این گروه از خلبانان طی جنگ با همین روش تعداد چشمگیری از اداوات نظامی عراق را بدون تلفات از بین بردند و این افتخاری بزرگ برای آنان بود. از این زمان نام جدیدی براین هواپیما نهاده شد و آن "نایت هاگ" یا "گراز شب" بود. جنگ خلیج نظر بسیاری از منتقدان نسبت به این هواپیما را عوض کرد. خلبانان A-10 در این جنگ سپاسگذار مهندسانی بودند که با طراحی بی نظیر خود مقاومت این هواپیما در برابر ضربات وارده را به بالاترین حد رسانده بودند. به گونه ای که آنها می توانستند با هواپیمایی که سوراخ سوراخ شده، سالم به مبدا بازگردند. بخشی از قابلیت هایی که مقاومت این هواپیما را به حداکثر می رساند به قرار زیر است:کابین خلبان A-10 با پوششی از تیتانیم حفاظت می شود و سامانه های حفاظتی بیشتری نیز در محل های گوناگون برای محافظت بیشتر نصب شده اند. موتورهای این هواپیما صدای بسیار کمی دارند و به راحتی در منطقه جنگی قابل تعویض و تعمیر هستند. خروجی این موتورها مستقیما بالای سکان افقی هواپیما قرار دارد و در نتیجه از آنها در برابر موشک های پدافند زمینی فروسرخ محافظت می کند. شیشه کابین خلبان 1.5 اینچ ضخامت دارد و ضد گلوله ساخته شده است. این هواپیما قادر است تنها با یکی از دو دم خود به پرواز لدامه دهد. سوخت در مخازنی در ارابه فرود حمل شده و در صورت آسیب دیدن بال ها خطری مخازن سوخت را تهدید نمی‌کند. همچنین این مخازن از سامانه های اتفا حریق کارامدی برخوردارند. بارها این سامانه ها بودن اطلاع خلبان در طی درگیری، آتش سوزی داخل هواپیما را خاموش کردند و خدمه پس از فرود از آتش سوزی ایجاد شده مطلع می گشتند. در عملیات طوفان صحرا دو خلبان A-10 که سامانه های هیدرولیکی هواپیمای آن ها به شدت آسیب دیده بود، توانستند با کمک سامانه های هدایت دستی به سلامت بازگشته و به زمین بنشینند. این سامانه ها سیستم هیدرولیک را قطع کرده و هدایت با سیم را ممکن می سازند. یک خلبان دیگر در حالی که 378 سوراخ در بدنه هواپیمایش ایجاد شده بود ، توانست به پایگاه بازگردد. کاری که بدون صفحات تیتانیمی غیر ممکن بود. امروزه تاندربولت که اساسا برای حمله به اهداف زمینی طراحی شده بود، دستخوش تغییرات و بهسازی های فراوانی شده که آن را از مامورت اصلی خود فراتر برده است. A-10 هایی که امروزه پرواز می کنند آن هایی نیستند که در جنگ خلیج فارس شرکت کردند. شاید بد نباشد آن ها را با علامت مشخصه A-10P معرفی کنیم تا نشان دهیم تا چه حد با پیشینیان خود متفاوت هستند. کلید اصلی این تفاوت ها شاید بتوان سامانه رایانه ای هدفگیری دقیق در ارتفاع کم (LASTE) دانست. این سامانه در جنگ خلیج هم روی تاندربولت نصب شد ولی در آن هنگام، این فناوری نوینی بود که برای استفاده در میادین نبرد چندان مناسب نبود. نصب این سامانه بر روی A-10 های امروزی بسیار متداول است. اگرچه A-10 به سامانه هایی نیاز داشت تا به کمک آن ها بتواند از ارتفاعات بالا سلاح های خود به سوی هدف شلیک کند. در جنگ خلیج خلبانان از ترس پدافند ارتفاع خود را در حدود 12000 پا حفظ می کردند. ارتفاعی که از برد بسیاری از سلاح های شانه پرتاب بیشتر بود. در این هنگام دقت شلیک کاهش پیدا می کرد که آن را با افزایش حجم شلیک جبران می کردند. گاهی برای اطمینان از انهدام یک توپ به شلیک 12 بمب از دو هواپیما نیاز بود. خلبانان عملیات طوفان صحرا ساعت های زیادی را صرف یادگرفتن علوم پرتاب بمب می کردند. این آموزش ها شامل اندازه گیری دمای محیط اطراف، غلظت هوا در آن ارتفاع، زاویه شیرجه و... بود که به خلبان اجازه می داد تا تنظیمات سامانه های نشانه روی را با شرایط محیطی سازگار کند. خلبانان به خوبی می دانستند که باید همه این محاسبات را در عرض چند ثانیه انجام دهند، درست در زمانی که دماغه رو به پایین بود و تاندربولت به سمت زمین شیرجه می رفت. اگرچه این محاسبات در تمرین های بسیار سخت طاقت فرسا بودند ولی کارایی خود را در طول عملیات های جنگی به خوبی نشان دادند. در واقع هیچ فناوری دقیق وجود نداشت و هدفگیری تنها به هنر خلبان بستگی داشت. LASTE پایان همه این مشکلات بود. سامانه به طور منظم اطلاعات دریافتی را پردازش می کند و در هنگام شیرجه زمان مناسب برای شلیک را به خلبان اعلام می کند. قبل از نصب این سامانه خلبانان 300 تا 400 بار پرتاب بمب را تمرین می کردند تا به مهارت لازم برسند. ولی با سامانه LASTE یک فرد ناوارد هم به راحتی می توانست به اهداف حمله کرده و آن ها را منهدم کند. هم اکنون اگر یک A-10 به یک تانک حمله کند، تانک شانسی برای سالم ماندن نخواهد داشت. دقت در هدفگیری دیگر به انسان بستگی ندارد و همه چیز به سامانه ها سپرده شده است. برخی از خلبانان عملکرد توپ 30 م م را پس از نصب LASTE شگفت انگیز ارزیابی کرده اند. با این سامانه می توان از ارتفاع 15000 پایی هم به هدف شلیک کرد و گلوله های توپ از آن فاصله هم کارساز هستند. SAS سامانه استاندارد روی A-10 است و انجام مانورهای تاب و غلت را در این هواپیما کنترل کرده و تسهیل می کند. برخلاف F-16 که هدایت آن بدون رایانه غیر ممکن است، تاندربولت هواپیمای پایداری است. در هنگام شلیک علاوه بر LASTE می توان از SAS هم کمک رفت. زیرا نیروی که توپ هواپیما در هنگام شلیک به آن وارد می کند بسیار زیاد است و هواپیما به این سو و آن سو پرتاب می شد. از بهسازی های دیگر در نظر گرفته شده برای A-10 عینک دید در شب است. پیش از عملیت طوفان صحرا خلبانان تمریناتی را برای عملیات های شبانه داشتند. اما عمده تمرینات در روز بود. خلبانان در نبرد با عراق از حسگرهای خاصی بر روی موشک های ماوریک خود برای دید در تاریکی یا دود یا مه استفاده می کردند. آزمایش ها برای ساخت عینکی مناسب بلافاصله پس از جنگ آغاز شد و هم اکنون عینک دید در شب جزو سامانه های استاندارد تاندربولت است. با این حال این سامانه چندان هم خالی از عیب نیست. این عینک ها به خلبان میدان دیدی در حدود 40 درجه می دهند. که این محدودیت خلبان را در عملیات های تهاجمی با مشکلاتی جدی مواجه می کند. محدوده دید طبیعی بسیار بیشتر از این است و خلبان باید مداوم گردن خود را حرکت دهد. دید بد و ناکافی که افق را تیره و تار می سازد باعث سرگیجه خلبان می شود.و نگاه کردن مستقیم به ماه همچون نگاه کردن به خورشید می تواند خطرناک باشد. خلبانان در کل از سامانه های دید در شب راضی هستند زیرا شب را برای آنها مانند روز خواهد کرد.پذیرش A-10 و به خدمت گرفتن آن از سوی خلبانان حمایت می شود. خلبانان این هواپیما عاشق پرواز با آن هستند و از این پرواز لذت می برند. یک خلبان A-10 می گوید: برای من اصلا مهم نیست این هواپیما تا چه اندازه زشت است. من به این هواپیما عشق می‌ورزم. بهسازی ها برای این هواپیما هنوز ادامه دارد و پیش بینی می شود تا ظهور کامل پرنده JSF ، تاندربولت همچنان نقش فعال و موثر خود را حفظ کند.